1- بعد معنوي و عرفاني حج
عبادات كه به عنوان هدف آفرينش انسان(1) تعيين شده است اسراري دارد كه
اين اسرار غير از آداب و احكام ظاهري عبادات مي باشد. نوعاً عبادات و فرائض
الهي با اختلاف درجات فراواني كه نسبت به هم دارند, براي تقويت بعد روحاني و
نفساني و در جهت سير و سلوك انسان وضع شده با از عوام جسماني به عوالم روحاني
تكامل يابند و به مقام قرب الهي برسند. چنانكه مرحوم آقا ميرزا جواد ملكي
تبريزي عارف بزرگ در اين زمينه فرموده است:
"مقصود اصلي از تشريع حج و سائر عبادات, تقويت بعد روحاني انسان است و تكليف
فرائض الهي از نظر خاصيت اثر گذاري در روح و جان انسان است و تكاليف و فرائض
الهي از نظر خاصيت اثر گذاري در روح و جان انسان مختلفند. بعضي اثر تطهير و
تخليه را دارند كه ظلمت را از فضاي روح و جان بشر دور ني كند و بعضي ديگر موجب
تحليه و تزيين جان و وسيله جلب نورانيت مي گردد. و دسته ديگر , جامع هر دو اثر
( تخليه و تحليه ) هستند و حج از اين دست سوم است. زيرا حج يك معجون الهي است
كه جميع امراض قلوب مثل بخل و استكبار و تنبلي و ....را مانع نورانيت قلبها
هستند, علاج مي كند.(2) بنابراين و با توجه به مطلب فوق, حج از ميان عبادات و
فرائض الهي , جامع هر نوع آثار و فوايد و اسراري است كه در عبادات ديگر وجود
دارد. چنانكه مرحوم علامه طباطبائي رحمه الله در اين مورد مي فرمايد : وقتي كه
سرگذشت ابراهيم , آن چنان كه در قرآن بيان شده را , به دقت مطالعه كنيم مي
يابيم كه اين جريان يك دوره كاملي از سير عبوديت و بندگي خدا و به اصطلاح يك
سير وسلوك معنوي است كه بنده از موطن خود تا قرب الهي را مي پيمايد و با پشت سر
انداختن زخارف دنيا و لذائذ و آرزوهاي مادي و جاه و مقام و خلاصي از وسوسه هاي
شيطاني به مقام قرب الهي دست مي يابد.
اين وقايع و اعمال و نسك حج گرچه به ظاهر از هم جدا هستند ,
اما مطالعه دقيق آن نشانگر دقايق آداب سير طلب و حضور مراسم حب و عشق و اخلاص و
بالاخره بيرون آمدن از مقامات دانيه و پيوستن ته مقامات عاليه است كه هر چه
بيشتر در آن وقت شود حقائق تازه تر و نكات لطيف تر عايد انسان مي گردد.(3)
از اين رو خداوند متعال هم براي فراهم شدن اين ير بندگي و
رسيدن به مقام قرب و حضور الهي و زيارت كعبه حقيقي , به حضرت ابراهيم خليل
الرحمن و اسماعيل ذبيح الله ماموريت دادند كه حريم خانه اش را از ه چيزي كه
مانع اين سير و سلوك معنوي باشد, پاكسازي نمايند (4) تا زائران الهي در خانه اش
صرفاً به او بينديشند و دور او طواف نمايند و از ظلمت ماسوي الله رهائي يابند
تا بتوانند در خانه عشق همان او شوند و آماده ملاقات با يگانه معبود علم هستي
گردند. چنانكه همين ماموريت با همين هدف در سوره حج به گونه اي روشن تر و دقيق
تر بيان شده است:
قرآن در اين زمينه مي فرمايد:
به خاطر بياور زماني را كه محل خانه كعبه را براي ابراهيم آماده ساختيم و به
ابراهيم گفتيم كه اين خانه را كانون توحيد كن و چيزي را شريك من قرار مده و
خانه ام را براي طواف كنندگان و قيام كنندگان و ركوع كنندگان و سجده گزاران پاك
گرادان :
"و اذ بوانا لا براهيم مكان البيت ان لا تشرك بي شيئاً و طهر بيتي للطائفين و
العاكفين و الركع السجود ".(5)
با توجه به تفسير بودن (ان) براي (تبوئه),(6) به خوبي استفاده مي شود كه هدف از
تبوئه ابراهيم در منار خانه خدا, دو چيز است كه جامع هر دو اين است كه اين مكان
مقدس مركز عبادت خدا قرار گيرد و هيچ چيز ديگر شريك خداوند قرار داده نشود. لذا
و براي تحقيق اين هدف مقدس , به ابراهيم خليل الرحمن دو ماموريت داده شد: 1-"
ان لا تشرك بي شيئاً" 2- "طهر بيتي للطائفين"- يعني اي ابراهيم مقصود از جاي
دادن تو در اينجا سكني گزيدن نسيت بلكه , نه تنها خودت نبايد هيچ گونه شريكي
براي من قرار بدهي - چه شرك خفي و چه شرك جلي - چه اينكه نكره در سياق نهي مفيد
عموم است " لا تشرك بي شياً"؛بلكه بايد ساحت قدس كعبه را از هر چه كه شائبهشرك
مي رود پاكسازي نمائي تا ديگران در اي مكان فقط مرا عبادت كنند و به هيچ ديگر
نينديشند. اين مطلب با عنايت به صدر آيه و تناسب كلمه و موضوع كه تطهير كعبه
براي امور عبادي نظير طواف و عكوف و قيام و نماز مي باشد به خوبي فهميده مي
شود. مويد اين مطلب روايتي است از اما صادقu كه در تفسير آيه فرموده است. علاوه
بر اين استعمال ضمير متكلم وحده (بي-بيتي) بيانگر اين است كه اين خانه، خانه
خداست پس بايد فقط خداوند مورد پرستش واقع شود.
مرحوم علامه طباطبائي (ره) در توضيح آيه مي فرمايد:
مراد از آماده ساختن كعبه براي ابراهيم اين است كه آنجا مرجع عبادت خدا قرار
داده شود تا بندگان آنجا را خانه عبادت قرار بدهند، نه اين كه ابراهيم آن مكان
را محل سكني و زندگي خود قرار دهد. از اين رو خانه راهب خودش نسبت داد و فرمود
"بيتي" تا اعلان كند كه اين خانه، كانون توحيد و مختص عبادت خداست و هيچ چيز
نبايد شريك خداوند قرار داده شود و هدف ديگر اين بوده كه ابراهيم براي كساني كه
قصد خانه خدا نموده اند عبادتي را تشريع كند كه خالي از هر گونه شائبه شرك
باشد. 7
آنچه كه اين عبادت خالص را فاسد مي كند و از اختصاصي بودن خدا
خارج مي كند و در نتيجه انسان را از بندگي و عبوديت منحرف مي كند، همان شرك است
كه خود داراي انواع اقسام است كه در قرآن ظلم عظيم تلقي شده است. 8 و شايد در
راستاي تحقق همين هدف، شرك است كه خود داراي انواع و اقسام است كه در قرآن ظلم
عظيم تلقي شده است. 8 و شايد در راستاي تحقق همين هدف، در موقع احرام بايد گفته
شود "لاشريك لك لبيك" و به تعبير عارفانه امام خميني (ره) لبيك گويان براي حق
نفي شريك همه مراتبت كنيد و از خود كه منشأ بزرگ شرك است به سوي او جلّ و علا
هجرت نمائيد. (حج در كلام و پام امام خميني ص 10).
و شايد نكته اينكه آيه واذن في الناس باحج - بعد از آيه طهر
بيتي للطائفين 9 - ذكر شده اين باشد كه ابراهيم اول مأموريت يافت تا محيط كعبه
را براي عبادت خالصانه خدا از هر گونه مظاهر شرك و كفر پاكسازي نمايد و آنگاه
دعوت عمومي بنمايد تا طواف و نماز و ساير اعمال حج فقط براي او انجام پذيرد.
يعني اگر در گوشه و كنار جهان انواع و اقسام كنگره ها و
اجتماعات براي اهداف خاصي تشكيل مي گردد، هدف از كنگره جهاني حج سير الي الله و
حضور در مهمانسراي الهي و رسيدن به مقام قرب الهي و آزاد شدن از هر گونه
وابستگي و غل و زنجيرهائي است كه به دور خود كشيده است. 10 و طواف دور خانه
عتيق بايد سبب آزادي از بند عبوديت غير خدا شود چنانكه ذبح و قرباني مي فرمايد:
گوشتها و خونهاي قرباني به خدا نمي رسد، بلكه آنچه به خدا مي رسد تقوي و
پرهيزكاري شماست. 11
يعني هدف از اين سفر الهي، كسب تقوي و توشه معنوي است چنانكه فرمود:
(در اين سفر) زاد و توشه تهيه كنيد كه بهترين زاد و توشه پرهيزكاري است. اي
صاحبان عقل و خرد از من بپرهيزيد. 12
يعني تنها صاحبان عقل و خرد از اين سفر كسب تقوي ميكنند و با پيمودن مدارج تقوي
به مقام قرب الهي مي رسند، چه اينكه اگر تقوي به خدا مي رسد "يناله التقوي
منكم"، نفس متّقي هم به خدا مي رسد چنانكه استاد آيت الله جوادي آملي در توضيح
آيه فرمود:
از آنجائي كه تقوي با نفس متقي اتحاد دارد، پس نفس متقي هم به خدا مي رسد و
ممكن نيست تقوي به خدا برسد اما متقي نرسد، پس گوارا باد بر حج گزاري كه قرباني
اش لله باشد و غير خدا را در آن نبيند تا تقوايش به خدا برسد و در نتيجه خودش
هم به خدا برسد شايد به خاطر همين تقوي ارزشمند و "موعود به " در نحر باشد كه
روز نحر را "حج الاكبر" خوانده اند.13 و شايد تسير آيه "ثم ليقضوا تفثهم" 14 در
روايات، به ملاقات با امام معصومu، اشاره به اين نكته باشد كه اگر زائر متقي با
قرباني به خدا مي رسد، همچنان كه آلودگيهاي ظاهري را از بدن دور مي سازد، بايد
آلودگي هاي روح را با ملاقات با حجت الله ر طرف نمايد. چنانكه امام صادق(ع)در
اين زمينه فرمود:
بايد آلودگيهاي روح و جان را با ملاقات با امام u بر طرف نمايند. 15
امام باقرu هم در اين باره فرمود: تكميل حج به آن است كه حاجي امام را ملاقات
نمايد. 16
احتمالاً براي همين نكات بوده كه حضرت ابراهيم با طي اين منازل و مراحل حج به
مقام والاي امامت نائل گشت. از جمله آيات ديگري كه دلالت بر بعد معنوي و عرفاني
حج دارد آيه اي است كه اشاره به نتيجه اعمال حج دارد:
هنگامي كه مناسك حج خود را انجام داديد، پس ذكر خدا را بگوئيد همانند يادآوري
كردنتان از پدران بلكه از آن هم شديدتر و بيشتر. 17 يعني بعد از اعمال حج و
پيمودن منازل آن: بايد چنان حالت ذكري به زائر خانه خدا دست بدهد كه غير خدا را
فراموش نمايد، آن هم الاقل مثل آن شور و سوزي كه در افتخار و مباهات به پدران
خود در جاهليت داشتند بلكه "اشد ذكراً " به كميّت ذكر كار ندارد، بلكه مربوط به
توجه قلبي است كه چه بسا يك ذكر قلبي همراه با سوز و گداز به مراتب بهتر و برتر
و كار سازتر از يك عمر اذكار لفظي است. پس سرانجام حاجي مي تواند با توجه به
قلبي شديد به خدا برسد چنانكه نبي مكرم اسلامr در اين باره فرمود:
هدف از وجوب نماز و حج و طواف و مناسك به پا داشتن ذكر الله در قلب و جان انسان
است والا آن نماز و حج چه ارزشي خواهد داشت. 18 از اين رو خداوند در توصيف
مومنين فرمود: مومنان تنها كساني هستند كه هر وقت نام خدا برده شود، دلهاي آنها
ترسان گردد. 19
بنابراين، يكي از مناسب ترين مكان براي تحقق ذكر قلبي، مراسم باشكوه حج است
شاهدش اين است كه خداوند متعال در آيات مختلف متذكر همين مسأله در ايام حج شده
است. 20
بنابراين، حاجي در همه جا بايد سعي و تلاش نمايد تا توجه قلبي برايش حاصل گردد.
قرآن هنگامي كه اهداف حج را بيان مي نمايد يكي از آنها را "و يذكروا اسم الله"
ذكر مي فرمايد: هنگامي كه برنامه هدي را در موارد متعدد بيان مي كند، تذكر مي
دهد كه هدف از نحر و ذبح "ذكر الله و تقرب الي الله" است. شاهدش اين است كه در
آيات متعدد مربوط به هدي، فقط ياد خدا را مطرح مي نمايد؛ يعني در هنگامي قرباني
تمام توجه بايد به خدا و قبولي اعمال باشد و بقيه امور تحت الشعاع قرار گيرد.
از بين آيات گذشته آيه 34 از سوره حج قابل توجه بيشتر است
چونكه:
1.علت تشريع عبادات براي هر امت يك چيز قرار داده شد و يك آن ذكر الله است تا
به اين نكته توجه بدهد كه مقصود اصلي از مناسك، ذكر الله است. چنانكه بعضي از
مفسرين گفته اند.
از اينكه در اين آيه مبارك تشريع نسك را فقط به ذكر الهي تعليل آورده، فهميده
مي شود كه مهمترين هدف از تشريع عبادت، ذكر الهي است. 21
2. از دنباله آيه "فالهكم اله واحد فله اسلموا" استفاده مي شود كه از آنجائي كه
معبود شما يك است، پس بايد فقط خاضع و تسليم او بود و ذكر او را گفت و منسوب به
غير نكرد.
3.ازتعقيب آيه فوق به آيه "و بشر المخبتين الذين اذا ذكر الله و جلت قلوبهم" 22
به دست مي آيد كه اولين صفت مخبتين همان توجه قلبي به خداست كه بايد در مراسم
حج براي حاجي حاصل گردد.
به علاوه، نكته ديگري كه از اين آيه (با توجه به اين كه در سياق آيات حج واقع
شده) به دست مي آيد اين است كه حاجي بايد در ايام حج سعي كند از مخبتين به شمار
آيد، آنهائي كه داراي چهار ويژگي (و جل - صبر - اقامه نماز - انفاق) هستند.
مرحوم علامه طباطبائي (ره) در توضيح آن مي فرمايد:
جمله "بشر المخبتين" اشاره به اين است كه هر كس در حج خودش اخلاص و حالت تسليم
داشته باشد او از مخبثين است و مخبثين طبق اين آيه كساني هستند كه وقتي نام خدا
برده مي شود دلهايشان مملو از خوف پروردگار مي گردد. و در برابر حوادث، صبر و
شكيبائي پيش مي گيرند و بر پادارندگان نماز هستند و از آنچه كه خداوند به آنها
داده انفاق ميكنند. و لذا مرحوم علامه مي مي فرمايد: انطباق اين صفات مخبثين با
كسي كه حج خانه خدا را با حالت تسليم به جا مي آورد روشن است، چون كه همه اين
صفات در حج وجود دارد. 23
از اين رو حضرت ابراهيم بالاترين مقام را كه مقام تسليم باشد در كنار كعبه،
براي خود و ذريه اش درخواست نمود: پروردگارا، ما را تسليم فرمان خودت قرار ده و
از دودمان ما نيز امتي مسلمان قرار ده. 24
از جمله آيات ديگري كه دلالت بر بعد معنوي و عرفاني حج دارد،
آيه اي است از سوره مباركه مائده كه خداوند فرمود: "اي كساني كه ايمان آوريد
شعائر الهي را نقض نكنيد و حريم آنها را حلال نشمريد و احترام را نگه داريد و
قرباني هاي بي نشان و يا نشاندار را حلال نشمريد و نيز احترام كساني كه براي
بدست آوردن فضل پروردگار و جلب رضوان او به قصد زيارت خانه خدا حركت ميكنند،
نگه بداريد و براي آنها مزاحمت ايجاد نكنيد. 25
از آنجائي كه "رضوان" در لغت به معناي رضايت كثير 26 است، پس
حاجي در اين سفر مقدس بايد دنبال كسب رضايت مولي است. "رضوان من الله اكبر" و
محل كسب چنين رضايتي، موسوم با شكوه حج است. چنانكه امام صادقu در ضمن حديث
مفصلي فرمود: حج شعبه اي از رضوان الهي است.28
همچنان كه حضرت ابراهيم عرض كرد: "پروردگارا! من بعضي از ذريه
ام را در سرزمين بي آب و علف در كنار خانه اي كه حرم توست، ساكن ساختم تا نماز
را بر پا دارند" 29 از اين آيه هم بعد معنوي حج استفاده مي شود، چون كه كلمات
غير "ذي زرع و عند بيتك الحرم و ليقيموا الصلوه" اشاره به اين واقعيت دارد كه
غرض از اسكان، زراعت و كسب و تجارت نيست، بلكه اسكان در اين مكان فاقد هر نوع
امكانات اوليه، براي تقرب محض الي الله و متمحض شدن در عبادت اوست. مرحوم علامه
طباطبائي (ره) هم در وجه هجرت حضرت ابراهيمu به اين سرزمين بي آب و علف فرمود:
براي اينكه ذريه اش متمحض در عبادت خدا بشوند و شواغل دنيا دلهايشان را مشغول
نسازد. 30
از اين رو، اولين غرض و بعضي از مفسرين تنها غرضش را اقامه نماز ذكر نمود و
چنانكه تكرار نداد "ربنا ليقيموا" و ذكر نماز از بين شعائر، براي اظهار كمال
عنايت به اقامه نماز در جوار پروردگار است. همچنان كه از آيه "طهر بيتي
للطائفين و العاكفين و الركع السجود" 31 استظهار مي شود كه عمده عبادت حاجي در
كنار خانه خدا بايد طواف و عكوف نماز باشد.
پس جو حج، يك جو عبادت و بندگي و دور جستن از هر گونه تعلقات مادي است و سفر حج
يك سفر الي الله است.
بنابراين، حاجي از همان اول كه نيت حج مي كند و از خود خانه و
كاشانه و هم تعلقات مادي جدا مي شود تا احرام و طواف و سعي و رمي و هدي كند،
همه جا خدا را مي جويد و در طلب وصال او شب و روز آرام ندارد؛ اين سو و آن سو
مي رود و در كوه و بيابان سرگردان مي شود تا در مهمانسراي الهي آيات روشن الهي
را با چشم سرو و چشم جان مشاهده نمايد. "فيه آيات بينات" 32 و با سعي و تلاش
همچون هاجر چشمه اي از معرفت باري او گشوده گردد. پس، هر كس كه قصد سفر الي
الله را نموده، بايد از ابتدا آ هر گونه اموري كه با اين سفر ضديت دارد دوري
جسته و دل را فقط متوجه خدا بنمايد. چنانكه امام u در اين باره فرمودند:
به هنگامي حج دل را براي خدا مجرد ساختن، و از هر حجابي آزاد شدن و همه امور را
به خدا سپردن، و در تمام حركات و سكنات بر او توكل كردن و خود را با آب توبه
شستشو دادن و دنيا و مافيها را رها ساختن از مقدامات سفر الي الله است. 33 يعني
شرط نخستين اين سير، بيرون آمدن از خود تعلقات مادي است و جهت تحقق عملي آن از
لحظه اول احرام، بايد از انواع تعلقات مادي و انواع امتيازات و تفاخرات و
زخارف، حتي از كفش و كلاه ها شود، تا حالت فرشته گونه پيدا كند. و فقط با دو
تكه پارچه پاك و حلال با رمز مخصوص جواز عبور براي مهماني و ملاقات با رب
الارباب بگيرد. از اين رو، لحظه جواز عبور گرفتن بسي حساس و سرنوشت ساز است، كه
اولياء الله درم وقع گفتن لبيك رنگ عوض كرده و گريه مي نمودند كه نكند جواز
عبور به آنها داده نشود. و چنانكه امام صادقu و امام سجاد u در اين لحظه به
حالت غشوه افتادند. وقتي كه علت را پرسيدند، فرمودند: چگونه جرات كنم كه بگويم
"لبيك اللهم لبيك" در حالي كه مي ترسم لبيك (خدايا آمدم) بگويم اما جواب آيد كه
من آمدن تو را قبول ندارم. 34
لبيك را كسي مي گويد كه احساس حضور نمايد در اطاق در بسته در
حالي كه كسي نباشد، بله بله نمي گويند اگر لبيك گفته مي شود يعني در حضور او
هستيم او ما را صدا زده و ما جواب مي دهيم. از اين رو، حضرت امام خميني (ره)
عارف معاصر فرمود: مهم آن است كه حاجي بداند كجا مي رود و دعوت چه كسي را اجابت
مي كند و مهمان كيست و آداب اين مهماني چيست. 35
حاجي مي خواهد با احرام حرم امن الهي در خود به وجود آورد و منطقه وجودش را
براي غير خدا ممنوعه اعلان كند: "من دخله كان امنا" تا براي هميشه روي غير خدا
ممنوع گردد. خود ميزبان فرمود: كساني كه (به واسطه احرام) حج را بر خود واجب
نموده اند بايد از هر گونه تمتعات جنسي و انجام گناه و گفتگوهايي بي فايده و جر
و بحثهاي بي ارزش اجتناب كنند.37
مسائل معنوي و عرفاني حج هرگز تمام شدند نيست، و رسيدن به
مقامات عاليه در حج، وقف احدي نيست بلكه بستگي به سعي تلاش، همت و خلوص و سوز و
گداز زائران دارد. و هر زائر خانه خدا بايد بداند كه اگر كسي در اين بعد از حج
كه مهمترين ابعاد حج است موفق نگردد، در ابعاد ديگر هم چندان موفق نخواهد شد.
چنانكه حضرت امام خميني (ره) احياءگر حج ابراهيمي، محمدي در اين باره فرمودند:
تحصيل ابعاد ديگر حج حاصل نمي شود، مگر آنكه بعد معنوي و الهي آن جامه عمل
بپوشد. 38
بنابراين، حاجي تنها نبايد، اين بدن را از راه دور حركت داده
و به ميقات و مطاف ومسعي و عرفات و مشعر ومني رساند، اما با جان خالي از معارف
آسماني و دست تهي از بهره معني حج با چمدانهاي پر از عروسك و اسباب بازي
برگردد. 39 "فوااسفاه من خجلتي و افتضاحي".40 آن كس كه با پا به كعبه رود كعبه
را طواف مي كند و آن كس كه با دل برود او را طواف مي كند و اگر حاجي در ايام حج
به خود نپردازد و از خود بيني رها نشود و به خودسازي همت نگمارد و از احرام تا
حلق و تقصير و طواف و خود را از آلودگي ها خلاصي نبخشد، پس كي؟ اگر قبل و بعد
او فرق نكند، پس كي؟ چه آنكه حج فراموش كردن خود، در راه خدا و ذوب شدن من در
ما است.
2_بعد فرهنگي حج
موسم حج علاوه بر امور معنوي , يكي از مناسب ترين ايام براي مبادله
فرهنگي و انتقال ارزشها در بين مسلمين جهان است و آثار و بركاتي از اين راه
نصيب اسلام و مسلمين ميگردد، و سبب رشد و شكوفائي زائران خانه خدا را فراهم مي
نمايد. چون كه ايمان و بينش ديني حج گذار در گذرگاه هاي حج از ناخالصي ها جدا و
اصلاح مي گردد و در نتيجه حج يك دوره عملي آموزش دين براي هر زائر است كه تا هر
مسلماني آن را در تمام عمر حداقل يكبار پياده نكند، به حقيقت ايمان نمي رسد. از
اين رو فرموده اند: تارك حج در صف يهود و نصاري قرار داده مي شود 41 و در
مقابل، حج و عمره عامل موثر براي اصلاح ايمان و تقويت دين معرفي شده است 42
چه اينكه حج مروري بر توحيد و تاريخ حاميان آن از آدم تا ابراهيم و خاتم و
درگيري مدام ايمان و كفر و نفاق مي باشد و هر كدام از اعمال حج و اماكنه مقدسه
از حرم و ميقات و مكه و كعبه و سعي و عرفات و مشعر و مني و يا انسان سخن مي
گويند و حاجي را به انديشه وا مي دارند و آگاهيهاي لازم به او منتقل مي شود و
در نهايت سبب بينش توحيدي كه اُم و اساس همه مسائل است مي گردد. از سوي ديگر،
در حج آموزش عملي فرهنگ برابري و مساوات و اخوت و تعاون و طرد هر گونه تفرق و
نفاق داده مي شود؛ يعني به حاجي مي آموزند كه علي رغم تفاوتهايشان در رنگ و
پوست و نژاد و زبان و مقام و ثروت، همه در نزد خداوند مساوي هستند. خطبه هاي
پيامبر اكرمr در حجه الوداع شاهد روشن و واضح بر اين مدعاست كه فرمود: از نظر
اسلام همه مردم با همه برابرند؛ عرب بر عجم و عجم بر عرب هيچ فضيلتي ندارد، مگر
به ملاك تقوي ... مسلمان برادر مسلمان است. 43
و در يك كلمه , بزرگترين ومهمترين فرهنگترين كه در ايام حج به حاجي منتقل مي
گردد , فرهنگ توحيد خالص ابراهيمي محمدي r است.
اما آياتي كه بعد فرهنگي حج از آن استظهار مي شود عبارتند از: "جعل الله الكعبه
البيت الحرام قياماً للناس" خداوند كعبه را كه خانه محترم است وسيله اي براي
سامان بخشيدن به كار مردم قرار داده است. 44
"و اذن في الناس الحج _ ليشهدوا منافع لهم" اي ابراهيم در ميان مردم اعلان
عمومي براي حج بنما تا پياده و سوار بر مركبهاي الغر از هر راه دور، قصد خانه
خدا كنند تا شاهد منافع گوناگون خويش در اين برنامه حياتبخش باشند. 45
دقت در اطلاق دو كلمه "قيام" و "منافع" باعث رهنمون شدن به
مطلب وسيع و گسترده اي مي گردد كه قوام و حيات جامعه بشري تأمين هر نوع منافع
انسانها در گرو تحقق اين مراسم باشكوه حج است. چه چيزي بالاتر و مهمتر از فرهنگ
جامعه كه قوام و حيات جامعه در گرو فرهنگ آن جامعه است. چه منافعي كه اولا و با
لذات با اين فريضه الهي و امكنه مقدس تناسب دارد. همان ايمان و ارزشهاي الهي
است. كه شاهد قوي و گوياي آن اين است كه بعد فلسفه هاي حج مطرح شده است. چنانكه
امام صادقu در جواب هشام بن حكم در مورد حكمتهاي حج فرمودك خداوند متعال به
وسيله حج، زمينه اجتماع مردم مشرق و مغرب را فراهم كرده، براي اين كه همديگر را
بشناسند و تفاهم كنند... و براي اينكه آثار پيامبر اكرم r شناخته شود و اخبار و
گفتار وي احياء گردد تا به دست فراموشي سپرده نشود. جالب اينكه امامu در دنباله
آن، دليل اين مطلب را هم بيان مي فرمايد كه اگر هر قوم و ملتي تنها از كشور و
بلاد خويش سخن بگويند و تنها به مسائلي كه در آن است بينديشند، همگي هلاك مي
گردند و كشورهايشان ويران مي شود و از بسياري از منافع و سودها و اطلاعات و
اخبار محروم مي شوند. اين است فلسفه و دليل كنگره جهان حج. 46
بنابراين، يكي از علل حج، شناخت و آشنايي مردم با آثار و احاديث رسول اللهr و
زنده نگهداشتن و به دست فراموشي نسپردن آنهاست؛ يعني حج در واقع مروري بر تاريخ
اسلام و پيامبر اسلام بلكه مروري بر توحيد و حاميان آن از آدم تا ابراهيم و
خاتم است و تابلوئي براي تمام فداكاريهاي قهرمان توحيد و پيامبر اكرمr است كه
حاجي با ديدن اين صحنه ها و امكنه پيام مي گيرد.
از سوي ديگر، ايام حج فرصتي است بسيار مناسب براي تبليغ فرهنگ
اصيل اسلام، در ميان قشر وسيع و قابل توجهي از مسلمين كه از اطراف و اكناف عالم
در اين نقطه اجتماع كرده اند. و اصولاً از مقدمات اوليه حج تعلم بسياري از
مسائل اسلامي است كه به نوبه خود به علماء متعهد اسلام امكان مي دهد تا از
استقبال مردم براي تعليم و ارشاد و نشر فرهنگ غني اسلام استغناء نمايند.
حج در واقع آموزشگاهي است كه هر سال داير مي گردد و موسس آن خداوند منان و
اساتيد آن انبياء و ائمه معصومين و علماء متعهد اسلام هستند كه معارف اصيل و
ناب را به كام تشنگاني كه از سراسر عالم در اين مكان گرد هم آمده اند، مي
ريزند. چنانكه سيره عملي انبياء عموماً و پيامبر اكرمr و ائمه كرام خصوصاً بر
اين منوال بد كه از اين كنگره عظيم حج در جاي جاي مواقف مشاعر به نحو احسن
استفاده نمايند. و شايد يكي از علل موفقيت پيامبر اكرمr در نشر و گسترش اسلام
به سراسر عالم اين بود كه در مدت سيزده سال اقامت در مكه با نمايندگان و سران
قبائلي كه از اطراف عالم براي اداء حج به مكه مي آمدند، تماس برقرار نمايد و به
تبليغ بپردازد كه بعضي از مورخين نمونه هاي از اين قبيل ذكر كرده اند. 47 علاوه
بر اينها:
- پيام رساني و تبليغ حضرت عليu در سرزمين مني در ضمن تلاوت آيات برائت.
- تبليغ امام حسينu در موسم حج براي بيان رسالت خود اوضاع سياسي يزيد كه براي
تحقق اين هدف چند ماه در مكه توقف نمود تا حجاج از سراسر دنيا در موسم حج گرد
هم آيند.
- تبليغ امام صادقu در عرفات در ميان انبوه جمعيت كه با صداي بلند رو به هر طرف
نمونه و در هر نموده و در هر بار سه مرتبه مي فرمود: اي مردم، رهبر شما رسول
خدا بود بعد حضرت علي، پس اما حسن و امام حسين و امام سجاد و امام باقر و فعلاً
من هستم پس از من سوال كنيد. 48
- امام صادقu در موسم حج خيمه اي برافراشته مي كرد و دانشمندان آن روز به حضورش
شرفياب مي شدند و راه و روش تبليغات و مبارزه با مفاسد فكري و اعتقادي را فرا
ميگرفتند.
و در مقابل مسلمين و علماء هم در ايام اختناق از اين فرصت
استفاده كرد، در موسم حج شركت نموده و از محضر ائمهu بهره برداري ميكردند. گواه
روشن آن، مباحثات عقيدتي و فقهي ائمهu و صحابه و تابعين و علماء در موسم حج است
كه به افتاء و تدريس و مناظره مي پرداختند. پيامهاي حضرت امام خميني (ره) به
حجاج بين الحرام نيز در همين راستا بوده است.
بنابراين، ايام حج فرصت بسيار مناسب و استثنائي براي تبليغ و نشر فرهنگ اصيل
اسلام در ميان قشر وسيع و قابل توجهي از مسلمين است هم تبليغ قولي است و هم
عملي و هم بررسي مسائل مختلف اسلامي توسط برجسته ترين افراد از نظر علم و تقوي،
و هم مبارزه با ريشه هاي فرهنگ ضد توحيدي و استعماري و هم خنثي كردن هر گونه
توطئه و نقشه هاي شوم بر عليه اسلام ناب محمدي است. همچنانكه پيامبر اكرمr در
جريان فتح مكه و حجه الوداع فرهنگ جاهليت را عملاً و قولاً ريشه كن نمود.
نكته ديگري كه در بعد فرهنگي حج نمايان است، مسئله پيام رساني
است. حاجي و زائر خانه خدا، علاوه بر اين كه معرف اصيل اسلام و آيات روشن الهي
را مشاهده و پيام را دريافت مي كند، 49 بايد اين پيام را به عنوان ره توشه حج
با خود به همراه برده و در محيط و شهر و آبادي خود نشر دهند، چه اين كه پيامبر
اكرمr در حجه الوداع خطاب به مردم فرمود:
بايد اين مطالب و معارف را حاضر و شاهد شما به غايب انتقال بدهد. 50 چنانكه
امام حسينu در سال 58 هجرت، دو سال قبل از مرگ معاويه، در سرزمين مني در ميان
جمعت 1000 نفري بعد از انتقاد از وضع موجود فرمود: گفتارم بشنويد و به خاطر
بسپاريد، وقتي كه به محل سكونت خود برگشتيد، پيام مرا به افرادي كه مورد
اطمينان هستند ابلاغ نمائيد. (احتجاج طبرسي، ج 2، ص 296)
همچنانكه علي بن موسي الرضاu در ضمن بيان علل و فلسفه حج
فرمودند:
در حج، تفقه و آشنائي با دين و گسترش فرهنگ اهل بيت به تمام نقاط جهان نهفته
است: 51 "مع ما فيه من التفقه و نقل الاخبار الي كل صقع ناحيه"
يعني در حج هم پيام گيري است هم پيام رساني و در واقع بهترين و موثرترين رسانه
گروهي جامعه اسلامي است. اما نكته جالب در اين روايت اين است كه امامu در بيان
اين مطلب، تمسك به آيه نمودند كه خداوند متعال در آن آيه مباركه فرمودند:
چرا از هر گروهي، طائفه اي از آنان كوچ نمي كنند تا در امر دين تفقه نمايند و
به هنگام بازگشت به سوي قوم خود آنها را انذار نمايند تا شايد (از مخالفت فرمان
الهي) بترسند و خودداري كنند. 52 "فلولا نفر من كل فرقه منهم طائفه ليتفقهوا في
الدين و لينذروا قومهم اذا رجعوا اليهم لعلهم يحذرون".
نعمت بهره برداري از معرف و فرهنگ ناب محمدي در مراسم حج اختصاص به مسلمين كه
توفيق حضور دارند ندارد بلكه آنها موظفند اين فرهنگ را به عنوان بهترين سوغاتي
با خود برده و در منطقه خود نشر دهند و بدين وسيله نقش فرهنگي حج با توجه به
تكرار آن در هر سال، ابعاد گسترده تري پيدا ميكنند و در نهايت عامل قوي براي
تقويت دين و ضماني جاودانه براي فرهنگ اصيل اسلام خواهد بود و در نتيجه فرماميش
امام صادقu (تا كعبه برپاست دين هم استوار است)، "لايزال الدين فانما ما قامت
الكعيه"، جايگاه خودش را پيدا خواهد كرد.
بنابراين، يكي از اهداف و ابعاد عاليه حج، آشنائي بيشتر و
عميقتر مردم با مسائل اسلامي و انتقال اخبار و پيامهاي حج به سراسر عالم است.
حج آموزش چند روزه است براي آماده سازي فرد در پهنه زندگي، حج تابلوئي از تمام
فداكاريهاي قهرمان توحيد و پيامبر اكرمr است كه با ديدن صحنه و امكنه تبليغ مي
شوند، پيام مي گيرند، سپس به سراسر عالم نشر مي دهند حج يك دانشگاه و دانشسراي
عالي فرهنگي است كه فرهنگ خودسازي، امنيت، عدالت اجتماعي، ايثار، مقاومت، نظم و
انضباط، اتحاد و مساوات و ... به حاجي تعليم داده مي شود. در حج عملاً به
مسلمين مي آموزند كه چگونه پيامبر اكرمr در حجه الوداع اين قدرت را به معرض
نمايش گذاشت. حج محل زنده كردن آثار رسول الله است "و لتعرف آثار رسول الله و
تعرف اخباره و يذكر و لاينسي" و حج محل تعليم علوم اهل بيت و نشر آن به سراسر
جهان "مع ما فيه من التفقه و فعل الاخبار الائمه الي كل صقع ناحيه" مي باشد.
حضرت امام خميني(ره) احياء گر حج ابراهيمي درباره بعد فرهنگي
حج فرمودند: حج كانون معارف الهي است... حج بسان قرآن است كه همه از آن بهره
مند مي گردند ولي انديشمندان و غواصان و درد آشنايان امت اسلامي اگر دل به
درياي معرف آن بزنند و از نزديك شدن و فرو رفتن در احكام و سياستهاي اجتماعي آن
نترسند از صدف اين دريا گوهرهاي هدايت و رشد و حكمت و آزادگي را بيشتر صيد
خواهند نمود و از زلال حكمت و معرفت آن تا ابد سيراب خواهند گشت ولي چه بايد
كرد و اين غم بزرگ را به كجا بايد برد كه حج بسان قرآن مهجور گرديده است و به
همان اندازه اي كه آن كتاب زندگي و كمال و جمال در حجابهاي خود ساخته ما پنهان
شده است و اين گنجينه اسرار آفرينش در دل خروارها خاك كج فكري هاي ما دفن و
پنهان گرديده است ... حج نيز به همان سرنوشت گرفتار گشته است؛ سرنوشتي كه
ميليون مسلمان هر سال به مكه مي روند و پاي جاي پاي پيامبر و ابراهيم و اسماعيل
و هاجر ميگذارند ولي هيچ كس نيست كه از خود بپرسد ابراهيم و محمدr كه بودند و
چه كردند هدفشان چه بوده و از ما چه خواسته اند؟53
3. بعد اقتصادي حج
حج با دارا بودن بعد معنوي و عرفاني عميق گسترده، ابعاد ديگر آن خصوصاً
بعد اقتصادي و مادي آن مورد ترديد واقع شده است به طوري كه گفته اند مگر ممكن
است چنين عبادت پر معنويت، همراه با بعد مادي و اقتصادي باشد، بلكه اين مسائل
را منافي با روح حج مي دانسته اند و اين خاصيت يك سونگري به حج است. همچنانكه
اين توهم در مزان جاهليت هم وجود داشته و خيال ميكردند معامله و تجارت و كسب و
كار در ايام حج حرام و باعث بطلان آن ميگردد.54 اما خداوند متعال براي مقابله
با اين طرز تفكر آيات متعددي را نازل نموده است كه تعدادي از آنها به شرح ذيل
است:
گناهي بر شما نيست كه از فضل پروردگار خود (منافع اقتصادي در ايام حج) برخوردار
شويد. 55
"ليس عليكم جناح ان تبتغوا فضلاً من ربكم".
شكي نيست كه مراد از فضل در آيه، فضل و بهره مادي است چون كه مسائل معنوي جاي
هيچگونه ترديدي نبود تا بفرمايد: "ليس عليكم جناح".... همچنانكه مراد از
ابتغاء، ابتغاء بعد از اتمام حج نيست، چون كه معامله و تجارت بعد از اعمال حج
جاي بحث و گفتگو نبوده است، بلكه آنجا كه محل كلام بود معامله و تجارت در اثناء
عمل وبود و آيه مباركه هم در رد مراد اين نوع تفكر با صراحت تمام فرمود: (هيچ
گونه مانعي و اشكالي وجود ندارد كه مردم از فضل خدا بهره مند گردند بلكه با
توجه به معناي ابتغاء 56 مي توان در راه كسب آن اجتهاد و كوشش هم نمود و حتي با
ملاحظه "من ربكم" مي توان به آن به رنگ عبادت داد تا از مصاديق بارز آيه "رجال
لاتلهيهم تجاره و لابيع عن ذكر الله"، 57 به شمار ايد. منتهي بايد مواظب بود كه
تچجارت در خلال حج ابتغاء من فضل الله باشد.
مويد ديگر بر اطلاق ابتغاء فضال من ربكم بر امور مادي، نظاير اين آيه در قرآن
است كه ابتغاء فضل الله بر امور مادي اطلاق شده است از جمله خداوند در سوره
جمعه فرمود:
هنگامي كه نماز پيان گرفت شما آزاديد در زمين پراكنده شويد و از فضل الهي طلب
كنيد 58 .
"فاذا قضيت الصلوه فانتشروا في الارض و ابتغوا من فضل الله".
عليهم السلام براي اصحاب ايجاد سوال كرد كه آيا تجارت و بهره مندي مادي رد ايام
حج ضرري به حج ميرساند يا نه، چنانكه شخصي مثل معاويه بن عمار به امام صادقu
عرض كرد: مردي براي تجارت به طرف مكه حركت ميكند يا شتري دارد كه كرايه ميدهد
آيا حجش ناقضص است يا كامل؟ حضرت پاسخ فرمودند: حجش كامل و تمام است. 59
از جمله آيات ديگري كه دلالت بر بعد اقتصادي حج دارد، آيه شريفه ذيل ميباشد:
"و اذن في الناس بالحج ... ليشهدوا منافع لهم و يذكروا اسم الله ..." 60 ترجمه
آن گذشت. با توجه به تقابل دو جمله "ليشهدوا منافع لهم و يذكرو اسم الله"،
استطهار ميشود كه حج دو بعد دارد، بعد عبادي و غير عبادي. و قطعاً يكي از
مصاديق بارز منافع، منافع اقتصادي حج است كه احتمالاً به دليل اهميت اين بعد يا
جهت مقابله با تفكر جاهلي، مقدم بر بعد معنوي حج ذكر شده است.
شاهد قطعي بر اين كه مراد از منافع، منافع اقتصادي هم هست تمسك امام رضاu به
اين آيه شريفه است كه در ضمن بيان علل و فلسفه حج فرمود:
منافع و آثار حج تمام اهل زمين از شرق و غرب و بر و بحر را فرا مي گيرد چه آنها
كه حج به جا مي آورند و چه آنها كه به جا نمي آورند از تجار و كسبه و مساكين و
حاجتمندان ... براي همين منافع قرآن فرمود: "ليشهدوا منافع لهم". 61
توجيه ديگري كه ميشود براي تقدم بعد غير عبادي بر عبادي در اين آيه مباركه ذكر
كرد، جنبه رواني قضيه است كه براي جذب مردم عادي به سوي خانه خدا، ابتدا روي
منافع مادي تكيه نمود. و به تعبير مرحوم علامه طباطبائي از آنجائي كه انسان
فطرت حب الذات دارد و منافع خودش را دوست دارد از اين رو در همان اول فرمود
"ليشهدوا منافع لهم". 62
از جمله آيات ديگر، آيه 2 از سوره مباركه مائده ميباشد كه خداوند متعال ضمن
خطاب به مومنين فرمود:احترام آنهائي كه به خاطرمعاش و معادشان قصد خانه خدا را
نموده اند نگه داريد. 63 يعني اين زائراين خانه خدا انسانهاي محترمي هستند
نبايد حريم آنها حلال شمرده شود.
علاوه بر اين كه لسان اين آيه لسان مدح است و نيز بعد اقتصادي آن مقدم بر بعد
عبادي "رضواناً" گرديده و از تقابل "فضلاً من ربهم و رضواناً" به خوبي استفاده
ميشود كه مراد از "فضلاً من ربهم" منافع اقتصادي ميباشد. شاهد قرآني ديگر بر
بعد اقتصادي حج، آيه اي از سوره مباركه قصص است كه خداوند متعال ضمن منت گذاشتن
بر مشركين، روي دو نعمت تأكيد فرمود: يكي امنيت و ديگري مواهب اقتصادي.
آيا ما حرم امني در اختيار آنها قرار نداديم كه محصولات هر شهر و دياري به سوي
آن آورده شود ولي اكثر آنها نمي دانند.64
"اولم تمكن لهم حرماً امنا يجبي اليه ثمرات كل شيء رزقاً من لدنا و لكن اكثر هم
لايعلمودن".
عنايت در كلمات "كل شيء" و رزقاً من لدنا" و فعل "يجبي" دلالت بر استمرار دارد،
اهميت مطلب را دو چندان خواهد كرد. به علاوه، اين دو نعمت متعلق به زماني بود
كه آنها مشرك بودن تا چه رسد به اين كه موحد شوند، اگر مردمي كه در شهرهاي و
آبادي ها زندگي دارند، ايمان بياورند و تقوا پيشه كنند، بركات آسمان و زمين را
بر آنها مي گشائيم. 65
"و لو ان اهل القري امنوا و اتقوا لفتحنا عليهم بركات من السماء و الارض".
شادهد قرآني ديگر آيه 28 از سوره توبه است:
اي كساني كه ايمان آورده ايد بدانيد كه مشركين آلوده و ناپاكند بنابراين، پس از
اين سال نبايد قدم به مسجد الحرام بگذارند و اگر فقر مي ترسيد به زودي خداوند
شما را از فضلش، هر گاه بخواه بي نياز مي سازد خداوند دانا و حكيم است.
از آنجائي كه اهل مكه در انتظار سود و تجارت بوند ترسيدند كه
نكند به خاطر اين منع، تجارت آنها از رونق بيفتد و وضع اقتصادي آنها خراب شود،
از اين رو خداوند در مقام دلداري آنها وعده فرموده به زودي شما را از فضلش بي
نياز مي سازد.
همچنان كه تاريخ گواهي ميدهد كه بزرگترين بازار از جمله بازار
معروف عكاظ در موسم حج بر پا مي شد و احتمالاً سوره قريش 66 را بتوان مويد ديگر
قرآني بر اين گونه بازار دانست.
پاورقيها:
1- "ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون"ذايات:56.
2- آقا ميرزا جواد ملكي تبريزي, المراتبات , (قم: دارالمثقف المسلم 1363), ص
197.
3- عاامه محمد حسين طباطبايي , الميزان ,ج1,(قم: منشورات جامعه مدرسين , بي
تا), ص 298.
4- بقره: 125.
5- طباطبايي, پيشين, ج 14,ص 368؛ آلوسي بغدادي , روح المعاني, ج 17,(بيروت:
دارحياء التراث العربي , بي تا), ص 143؛ فخرالدين رازي , تفير كبير, ج 23, ص
26.
6- طباطبايي , پيشين, ج 14 ص 368 و 367.
7- ان الشرك لظلم عظيم : لقمان: 13.
8- حج 26.
9- و ليطوفوا بالبيت العتيق * ثم محلها الي البيت العتيق. حج: 29
10- حج 37 .
11- بقره 197.
12- آيه الله جوادي آملي , جرعه اي از بيكران زمزم , (تهران : معاونت آموزش و
تحقيقات بعثه مقام معظم رهبري, 1371)ص 143.
13- حج 29.
14- ليقضوا تفثم لقاء الامام: عروسي حويزي , نورالثقلين , ج 3 , (قم : موسسه
اسماعيليان , بي تا), ص 493؛ محمد باقر مجلسي , بحار الانوار , ج 4, (بيروت :
داراحياء التراث العربي , 1402ق), ص 549.
15- تمام الحج لقاء الامام: نور الثقلين , پيشين , ج 1, ص 183؛ مجلسي ,پيشين ,
ج 96 , ص 374؛
16- بقره : 200
17- مرحوم نراقي , جامع السعادت, ج 2, ( نجف : مطبعه النجف ,1383), ص 345.
18- انما المومنون الذين اذا ذكر الله و جلت قلوبهم ( انفال: 2).
19- انمال : 2؛ بقره: 198,203؛ حج:28 و 34 و 36.
20-
21- حج: 35.
22- علامه طباطبايي, پيشين, ج 14, ص 375
23- بقره: 127.
24- مائده:2.
25- الرضوان الرضا الكثير و لما كان اعظم الرضا رضا الله تعالي خص لفظ في
القرآن بما كان من الله تعالي. مرحوم راغب اصفهاني , المفردات , ( بيروت :
دارالمعرفه , بي تا )
26- توبه:72
27- فهو شعبه من رضوانه - مجلسي , پيشين , ج 12, ص 77
28- ابراهيم :37
29- علامه طباطبايي , پيشين , ج 12, ص 77
30- حج : 26
31- آل عمران: 97
32- مجلسي, پيشين , ج 96, ص 124
33- محجه البيضا , ج 2, ص, 201, امراقبات, پيشين , ص 204, مجلسي, پيشين , ج 47,
ص 16
34- حج در كلام و پيام امام خميني , ص 12
35- آل عمران: 97
36- بقره : 197
37- حج در كلام و پيام امام خميني, ص 10
38- حضرت امام خميني در اين بار , فرمود حاجي بايد به جاي سغاتهاي مادي و فاني
, دستاوردهاي باقي و ابدي براي دوستان سوغات آورند, همان مدرك ص 11
39- مفاتيح الجنان, قسمتي از مناجات تائبين خمسه عشر
40- من سوف الحج حتي يموت بعثه الله يوم القيمه يهوديان او نصرانيا 0نور
الثقلين , پيشين , ج 1 , ص 374
41- حجوا او اعتمرا - يصلح ايمانكم (بحار, ج 96, ص 25) و فرض الله - و الخج
تقويه للدين (نهج البلاغه , فيض حكمت : 244), ص 30, ضمن خطبه حجه الوداع
42- ابن سعبه , تحف العقول, ( بيروت: موسسه الاعلمي , 1394ق) , ص 30 , ضمن خطبه
حج الوداع
43- حج : 27 و 28
44- حج : 27 و 28
45- وسائل الشيعه , پيشين , ج 11, ص 14 46- اسيره , ابن هشام , ج 1, (بيروت :
دارالفرقان :1357 ق) , ص 422
46- اسيره , ابن هشام , ج 1, (بيروت : دارالفرقان :1357 ق) , ص 422
47- فروع كافي, ج 4, ص 466
48- ليشهدوا منافع لهم - حج : 28, فيه آيات بينات - آل عمران : 97
49- آيه الله جوادي آملي - جرعه اي از بيكران زمزم , پيشين , ص 175
50- نور الثقلين , پيشين , ج 2, ص 283
51- توبه : 124
52- حج در كلام و پيام امام خميني ص 72 و 73
53- مجمع البيان , ج 1, ص 295
54- بقره: 198
55- ابقغا: فقد بالاجتهاد في الطلب - بغيت اشي اذا طلبت اكر ما يجب و ابتغيت
كذالك - مفردات راغب
56- نور: 37 - مردان الهي كساني هستند كه نه تجارت آنها را از ياد خدا باز مي
دارد نه خريد و فروش
57- جمعه : 10 , آل عمران : 174 , بحل : 14, اسرا: 12
58- فروع كافي , ج 4 , ص 275
59- حج: 27 و 28
60- مجلسي , پيشين , ج 96, ص 32
61- اميزان , ذيل آيه
62- مائده : 2
63- قصص: 57
64- اعراف: 96
65- لايلاف قريش ايلافهم رحله اشتا و ... .