عرفات مکاني است محدود و گناهاني که بايد در آن اعتراف کرد ، نامحدود و عرفه زماني
است محدودتر و معرفتي که بايد کسب شود نامحدودتر.
ولي خداي عرفات و عرفه ، «اعظم من کل عظيم» و «ارحم من کل رحيم» و خداي اعطاکننده
برکت و «مضاعف الحسنات» است. به محدوديت و نقص خودتان و به گذرا بودن عرفه ننگريد
به عظمت خدايي بنگريد که «رب کل شيئ» است و اراده اش تعلق گرفته است که گناه را
هرچه بزرگ و بي شمار باشد ، در اين مکان ببخشايد و معرفت را هر قدر عميق و لطيف
باشد ، در ظرف جان متقاضيان بچکاند. عرفات محل اعتراف و ريزش گناهان است و عرفه ،
محل حلول معارف الهي.
آيا امر اعتراف و بخشايش و جوشش معرفت بايد بدون اراده ما و يکطرفه باشد؟ ما انسان
راحت طلب حتي مغفرت و معرفت را بي زحمت و رايگان مي خواهيم.
ولي عزيزان من ، در تمام دعاها و زيارات خطاب به اسوه هاي بشريت مي گوييم : «اشهد
انک جاهدت في الله حق جهاده» يعني «من شهادت مي دهم که تو اي پيامبر ، اي امام
نهايت تلاش خودت را براي به دست آوردن معرفت ، و براي پرهيز از گناه و براي اعتراف
و براي کسب لياقت بخشايش به کار بستي و با اين همه ، بقيه کارها را به خدا تفويض
کرد و به او و نه به غير او اميد بستي» زاير خانه خدا بايد بداند که امام او که
فرزند علي (ع) و فاطمه (س) و نور چشم پيامبر و عزيز دردانه خدا بود ، نهايت تلاش
خود را براي شناخت خدا و براي عدم ارتکاب آنچه را که مورد رضايت خدا نيست ، به کار
برد و من که مي خواهم شيعه حسيني باشم نمي توانم در عقايد و نگاه ديني ، او را
مقتدا و پيشوا قرار ندهم.
زاير خانه خدا و ميهمان بساط عرفات ، بايد بداند ، وقوف در عرفات براي رسيدن به
معرفت است و اگر سفارش و رسم شده است که آن روز را به دعا مي گذرانند ، دعا نه
لقلقه زبان و قرائت الفاظي عربي يا فارسي و ريزش قطراتي اشک که بازگو کردن عقايد به
نحوه نگرش به خالق هستي و خود و رابطه في مابين است و دعا ، بازخواني عقايد ديگري و
قرائت محتواي فکري او نيست ، دعا ، صحبت با خداست و صحبت اگر از دل نجوشد ، خداي
علام الغيوب ، خود بهتر از هر کس مي داند که او قاري است و نه داعي و خداوند وعده
استجابت دعا داده است و نه قرائت يک متن هر چند که آن متن ، متني مقدس باشد. امام
حسين (ع) در اين روز با چشماني اشکبار ، يک دور اعتقادات خود را بازگو مي کند ، از
شهادتين گرفته تا اعتراف به دريافت نعمتهاي جسمي و روحي ، مادي و معنوي و اين شهادت
را نه فقط با زبان ظاهر که با حقيقت ايمان و اعتقاد دروني ، از مکنونات دل ، با
خطوط چهره ، با مجاري تنفسي ، با صداگيرهاي پرده گوش ، با ريشه هاي دندان ، با
مفاصل و اعضا با کليه بافتها و نسوج داخلي ، و در يک کلام ، با تک تک سلولهاي بدن
بيان مي کند. امامي که فرزند علي و زهراست ، امامي که پاره تن و نور چشم پيامبر(ص)
است ، ظاهرا احتياجي به تجديد شهادتين ندارد و اگر دارد مي تواند بگويد به خدايي
خدا و به رسالت محمد(ص) معتقدم ، ولي چرا امام بيش از 40عضو و حالت را نام مي برد؟
زيباتر از اين و دقيق تر و گسترده تر از اين نمي توانست اين حقيقت را برساند که
خدايا با تمام وجودم و با تک تک سلولهايم اين اعتقادات را اقرار مي کنم ، آيا ما هم
در عرفات با تک تک سلولهايمان به وحدانيت خدا اقرار خواهيم کرد؟ قرائت و روخواني
دعاي عرفه امام حسين (ع) يا امام سجاد(ع) کافي نيست ، بايد با حسين (ع) و سجاد(ع)
همسو و هم عقيده شوي ، بايد بتواني کلمات حسيني آن دعا را از دل خود بيرون بکشي و
به نحوي که خداي منان بپذيرد که اين تويي که چنين اعتقادي داري و اين تک تک سلولهاي
توست که فرياد توحيد سر داده است ؛ عزيز من ، دعا نخوان ، دعا کن ، دعا را خودت
بسرا، نمي گويم دعاي امام حسين (ع) را کنار بگذار و خودت با زبان خودت دعا کن ، نه
، دعاي امام حسين (ع) را نخوان ، دعاي امام حسين (ع) را از زبان خودت به خدا عرضه
کن ! و تو نيک واقفي که خدا را نمي توان فريفت ؛ و آن داناي ضماير و مکنونات بهتر
از هر کس مي داند که در عمق دل تو چه مي گذرد و آنچه بر زبان تو جاري است چقدر از
دل برآمده است و چقدر روخواني و لقلقه جملاتي عربي است بعضا مفهوم و بعضا حتي براي
قاري هم نامفهوم.
بعد از حدود 40مورد ذکر اعضائ و جوارح و قواي ظاهري و باطني ، امام چه مي گويد و ما
چه خواهيم گفت؟ آيا جمله ذکر شده امام از عمق جان ما هم برخواهد خاست؟ امام فرمود:
خدايا! اگر هزاران سال عمر دهي و همه را تا نهايت ، تلاش کنم که بتوانم شکر يکي از
نعمتهاي تو را ادا کنم ، نمي توانم.
آيا ما هم چنين عقيده اي داريم و با تک تک سلولها آن را فرياد مي زنيم؟ پس چرا خود
را از خدا طلبکار مي دانيم؟ امام با چشمان اشکبار از عمق جان مي گويد: «اللهم اخسا
شيطاني» ، خدايا شيطان نفسم را بران ، آيا ما هم مي خواهيم شيطانمان رانده شود. آيا
در همين فقره هم در نهايت تنبلي و راحت طلبي مايل نيستيم ، ما بنشينيم و خدا شيطان
نفس ما را براند ، نه عزيزان من ، صريح آموزه هاي ديني ما مي گويد: «الداعي بلاعمل
کالرامي بلاوتر» دعاکننده بي عمل مثل تيرانداز بدون کمان است.
من بايد ترفندهاي شيطان نفسم را بشناسم و راههاي مقابله با آن را شناسايي کنم و
عملا مشغول راندن و مقابله با شيطان نفس باشم ، در ضمن از خدا هم توفيق بخواهم و
اين شناخت ها و اراده مقابله بايد از عمق جان برآيد و الا دعا ، دعا نيست.
چند جمله اي عربي است ، قرائت مي شود ، بي فايده هم نيست ، چه بسا قطرات اشکي هم به
همراه بياورد و البته و صدالبته خداي ارحم الراحمين هيچ دستي را در عرفات خالي
برنمي گرداند؛ البته اگر شما تقاضاي پر کردن ليوان آبي را داشته باشيد، خدا ليوان
را پر خواهد کرد، ولي مطمئن باش با گذر عارفانه به مفاهيم بلند دعاي عرفه امام حسين
(ع) و امام سجاد (ع) مي تواني اقيانوسي را در آن صحرا در پيش روي حضرت ذوالجلال
بگيري تا آن را برايت پر کند. ظرف همه در عرفات پر مي شود ، مواظب باش به جاي
اقيانوس به يک قاشق چايخوري بسنده نکني.
گر گدا کاهل بود تقصير صاحبخانه نيست.
سعي کن دعا را قبل از عرفه مرور کني و تلاش کن با فهم نسبي مفاهيم بلند آن ، در
لحظات طلايي عصر عرفه که دعا را به صورت گروهي در کاروان مي خواني ، يک به يک کلمات
و خواسته هاي مندرج در دعا را بطلبي و بخواهي ؛ دعا. خواستن است نه خواندن و قرائت
کردن.
حضرت امير مومنان (ع) مي فرمايد: «خيرالدعائ ماجري من قلبک علي لسانک» بهترين درجه
دعا آن است که مفاهيمي که بر زبانت جاري مي شود از قلب و عمق جانت جوشيده و درخواست
شده باشد. اين شما و اين عرفه و دعاهاي بلند آن.
منبع: پايگاه اينترنتي
جام جم
آنلاين