اسرار مناسك حج

عبدالهادي مسعودي


مطالب زير، برگردان از مقالات پژوهشي آقاي فارس حسون كريم، با نام «علل الحج في كتب الشيخ الصدوق» است كه در «ميقات الحج» نشر يافته است. سپس به وسيلة فاضل توانمند حجت الاسلام والمسلمين آقاي عبدالهادي مسعودي ترجمه و سامان يافته است.

چرا مشعر الحرام «موقف» شد، نه «حرم»؟
1. سعد بن عبدالله، از محمّد بن الحسن الهمداني نقل كرده كه وي مي‌گويد: از ذالنون مصري پرسيدم: اي ابا الفيض، چرا مشعر موقف قرار داده شد و حرم نشد؟

او گفت: كسي كه همين مطلب را از حضرت امام صادق (ع) پرسيد و پاسخ شنيد، به من اين گونه گفت:

امام صادق(ع) فرمودند: زيرا كعبه بيت الله و حرم حجاب آن و مشعر درِ آن است. پس، هرگاه زائران قصد بيت مي‌كنند، مقابلِ درِ آن، توقّف مي‌كنند تا به ايشان اذن داده شود و به داخل فرا خوانده شوند. سپس آن‌ها را در حجاب دوّم؛ يعني مزدلفه متوقّف مي‌كنند و وقتي به طولاني شدن تضرّع ايشان توجّه شد، فرمان مي‌رسد قرباني‌هاي خويش را نزديك بياورند. پس از آن‌كه قرباني‌ها را نزديك آوردند و اعمالي كه موجب مي‌شود از احرام بيرون ‌آيند را انجام دادند و از گناهاني كه بين ايشان و خالقشان حجاب شده بود پاك گرديدند، به آن‌ها امر مي‌شود كه با طهارت بيت را زيارت كنند.

راوي گفت: پرسيدم: چرا در ايّام تشريق روزه گرفتن مكروه است؟

حضرت فرمودند: زيرا حاجي‌ها زائر خدا و ميهمانان او هستند و براي ميهمان شايسته نيست نزد ميزبان و كسي كه او به زيارتش رفته، صائم و روزه‌دار باشد.

عرض كردم: اين كه شخص به پردة كعبه چنگ زده و به آن مي‌چسبد چه معنايي دارد؟

حضرت فرمود: مَثَل اين شخص مَثَل كسي است كه ميان او و ديگري جنايتي واقع شده، پس جاني چنگ زده و به جامة مجنيّ عليه مي‌چسبد و از او مي‌خواهد كه جرم و گناهانش را ببخشد.

دليل اين‌كه تا چهار ماه براي حاجي گناه نوشته نمي‌شود؟
2. حسين بن خالد گويد: از حضرت صادق (ع) پرسيد: چگونه است كه براي حاجي‌ها تا چهار ماه گناه نوشته نمي‌شود؟

حضرت فرمودند: زيرا خداوند تبارك و تعالي اشهر حُرُم را، كه چهار ماه است، براي مشركان مباح و آن‌ها را در اين چهار ماه در توسعه و آزادي مطلق قرار داد؛ چنانكه در قرآن كريم مي‌فرمايد:«فَسِيحُوا فِي الأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ»؛ «پس اى مشركان، سير كنيد در زمين و از ترس تعرّض مسلمانان در امان باشيد، به مدّت چهار ماه.»

بنابراين، حق تعالي تا چهار ماه پس از مراسم حج، گناه كساني را كه بيت الله را زيارت كرده‌اند، مي‌بخشد.

چگونگي خروج پيامبرخدا| از مشعر، بر خلاف اهل جاهليت.
3. حضرت صادق(ع)، در پاسخ پرسشي كه معاوية بن عمّار آن جناب كرد، فرمودند: اهل جاهليّت، وقتي مي‌خواستند از مشعر خارج شوند، صبر مي‌كردند تا خورشيد طلوع كند، پس مي‌گفتند: ثبير طلوع كرد و تابيد (و مقصودشان از «ثبير» خورشيد بود) تا ما مكان خود را تغيير دهيم (يعني از مشعر بيرون بياييم).

آنها وقتي از مشعر خارج مي‌شدند، اسب ها و شتران را سريع مي‌تاختند، ولي پيامبر| بر خلاف آن­ها با آرامي و سنگيني و با ذكر خدا و استغفار، از مشعر بيرون مي‌رفتند و پيوسته زبانشان حركت مي‌كرد.

از چه رو بر كسي كه در بيرون حرم مرتكب جرم شود و بر حرم پناه آورد، حد جاري نمي­كنند؟
4. حفص بن بختري گفت: از حضرت صادق × پرسيدم: مردي در غير حرم جنايت كرده سپس به حرم پناهنده مي شود، آيا بر او حدّ جاري مي‌كنند؟

امام (ع) فرمودند: خير، ولي طعام و آب به او نداده و با وي سخن نگويند و خريد و فروش نكنند. وقتي چنين كردند اميد است كه از حرم بيرون آيد، آنگاه بر وي حدّ جاري كنند و اگر در حرم مرتكب جنايت شد. حدّ بر وي جاري مي‌كنند زيرا وي احترام حرم را رعايت نكرده است.

5. معاوية بن عمّار گويد: از امام صادق (ع) دربارة مردي پرسيدم كه فردي را در حِلّ (بيرون حرم) كشته، سپس وارد حرم شده است. حضرت فرمود: او را نمي‌كشند و غذا و آبش نمي‌دهند. با او داد و ستد نمي‌كنند و پناهش نمي‌دهند، تا از حرم بيرون آيد، آنگاه حدّ بر او جاري مي‌شود. گفتم: دربارة مردي كه در حرم مرتكب قتل و دزدي شود، چه مي‌گوييد؟ فرمود: درحرم با ذلّت بر او حدّ جاري مي‌شود؛ چرا كه او حرمتي براي حرم نديده با آن‌كه خداوند فرموده است: «هركس به شما تعدّي كرد، به او همانگونه تعدّي كنيد كه او به شما تعدّي كرده است»؟ فرمود: اين آن جاست كه در حرم باشد. در قرآن آمده است: «هيچ تجاوزي نيست مگر بر ستمكاران».

6. حلبى گويد از امام صادق(ع) در بارة كلام خداي متعال پرسيدم كه «وَمَن دَخَلَهُ كَانَ ءَامِنًا...» حضرت فرمود: هرگاه بنده­اي در غير حرم جنايتي مرتكب شود، سپس به حرم بگريزد، كسي نمي‌تواند او را در حرم دستگير كند، ليكن از خريد و فروش در بازار ممنوع مي‌شود. به او خوراك و آب نمي‌دهند و با وي حرف نمي‌زنند؛ زيرا در اين صورت، اميد بيرون آمدن و دستگيري او مي‌رود. اما هر گاه در حرم جنايتي مرتكب شد در همانجا بر او حدّ جاري مي‌شود؛ زيرا او حرمت حرم را نگه نداشته است.

چرا بر محرم، در صورت اضطرار، خوردن صيد جايز است و چگونه است كه روايت، خوردن ميته را بر وي تجويز مي‌كند؟
7. عمركى، از على بن جعفر نقل مي‌كند كه گفت: از برادرم موسى بن جعفر‘ پرسيدم: آيا هرگاه محرم مضطرّ شد، از صيد و ميته بخورد؟ البته معتقدم كه حق تعالي صيد را براي مظطرّ حرام و ميته را حلال كرده است؟

حضرت فرمودند: از صيد بخورد و فديه و كفّاره اش را بدهد؛ چه آن‌كه در اين صورت از مال خود خورده است.

8 . ابو ايّوب گويد: از حضرت صادق (ع) پرسيدم: مردي محرم است و مضطر به خوردن صيد يا ميته شده است، از كدام آن­ها بخورد؟

حضرت فرمودند: از صيد بخورد.

گفتم: صيد را خداوند بر محرم حرام كرده ولي ميته را در صورت اضطرار حلال قرار داده است، چرا از صيد بخورد نه از ميته؟

حضرت فرمودند: از صيد بخورد و كفّاره‌اش را بدهد كه در اين صورت از مال خود خورده است.

9. منصور بن حازم گويد: از حضرت صادق (ع) پرسيدم: مُحرمي مضطر به خوردن از صيد يا ميته گرديده، از كدام يك بخورد؟

حضرت فرمودند: از صيد.

پرسيدم: مگر خداوند متعال ميته را براي مضطرّ حلال كرده؟

فرمودند: آري، ولي فديه و كفّارة صيد را بدهد. مگر نمي‌داني كه اگر صيد را بخورد و بر عهده­اش كفاره بيايد، در حقيقت از مال خود خورده است، نه از صيد.

همچنين در روايتي آمده است كه وي از ميته بخورد؛ زيرا ميته براي مضطرّ حلال است ولي صيد براي او حلال نيست.

چرا مقيم شدن در مكه كراهت دارد؟
10. ابو الصّباح كنانى گويد: از حضرت صادق (ع) در بارة اين كلام خداي تعالي پرسيدم كه فرمود: ?وَمَنْ يُرِدْ فيهِ بِإِلْحادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذابٍ أَليم?‏؛ «و كسي كه در آن جا ارادة الحاد و تعدّي نمايد و به خلق ظلم و ستم كند، عذاب دردناك به او مي‌چشانيم»؟

حضرت فرمودند: من هر ظلمي را كه شخص در مكّه به نفس خويش كند؛ همچون سرقت يا ستم كردن به شخص ديگر، الحاد مي‌دانم. از همين رو است كه از سكونت و اقامت در حرم نهي شده است.

11. احمد بن محمّد سياري گويد: جماعتي از اصحاب از امام صادق (ع) روايت كرده‌اند كه آن حضرت اقامت در مكه را نمي‌پسنديد و اين به خاطر آن بود كه پيامبر| را از اين شهر بيرون كردند. كسي كه مقيم مكّه شود، سنگدل مي‌گردد...

2. محمّد بن جمهور (مرفوعاً) از امام صادق(ع) نقل كرده كه آن حضرت فرمودند: هر گاه يكي از شما اعمال حجّ خود را به جا آورد، مركبش را سوار
شده، بي‌درنگ به اهلش محلق گردد؛ زيرا اقامت در مكّه، موجب قساوت قلب مي‌باشد.

13. محمّد بن مسلم از حضرت ابو جعفر(ع) نقل كرده كه آن جناب فرمودند: سزاوار و شايسته نيست كه شخص يك سال در مكّه مقيم شود.

راوي ‌گويد: پرسيدم: پس چه كند؟

فرمودند: به مكان ديگر منتقل شود.

آنگاه فرمودند: و سزاوار نيست كه انسان خانه اش را بلندتر از كعبه بسازد.

14. امام صادق (ع) فرمود: دوست ندارم كسي يك سال در مكه مقيم شود و كراهت دارد همسايه شدن با مكه و افزود: زيرا اين كار قساوت قلب مي‌آورد.

چرا نشستن در مسجد الحرام ؛ به طوري كه دست را در زانو حلقه كند، مكروه است؟
15. حمّاد بن عثمان گويد: حضرت صادق(ع) را ديدم كه از نشستن به حالت احتباء (هنگام نشستن، دست را در زانو حلقه كردن) كراهت داشتند و مي فرمودند:

احتباء در مسجدالحرام مكروه است؛ زيرا تعظيم و بزرگداشت كعبه ايجاب ميكند كه اين كار ترك شود.

و علت كراهت احتباء، فقط تعظيم و بزرگداشت كعبه است.

از چه رو سواره حج گزاردن ، افضل و برتر از انجام حج با پاي پياده است؟
17. رفاعة بن موسي النخّاس گويد: از حضرت صادق(ع) سؤال شد: آيا حج سواره افضل است يا پياده؟

حضرت فرمودند: حجّ سواره افضل است؛ زيرا پيامبر| سواره حجّ به­جا آوردند.

18. سيف بن تمّار گويد: محضر مبارك امام صادق(ع) عرض كردم: ما پياده به‌حجّ مي‌رويم و خبري از شما به گوش ما رسيده، مي‌خواهم رأي مبارك خود را بفرماييد؟

حضرت فرمودند: مردم، هم سواره و هم پياده به حجّ مي‌روند.

گفتم: پرسش من اين نيست.

حضرت فرمودند: پس، از چه چيز مي‌پرسي؟

گفتم: از اين­كه از پياده و سواره، كدام يك نزد شما محبوب‌تر است كه ما همان را انجام دهيم؟

حضرت فرمودند: اگر سواره به حجّ رويد، نزد من مطلوب‌تر است؛ زيرا سواره رفتن، شما را در عبادت و دعا تقويت مي‌كند.

19. ابو بصير گويد: از حضرت صادق(ع) پرسيدم: فضيلت پياده به حج رفتن بيشتر است يا سواره رفتن؟

فرمودند: اگر شخص توانگر است و به اين جهت كه نفقه و هزينة كمتري صرف كند، پياده به حج مي‌رود ، البته سواره رفتن در حقّ وي افضل است.

20. سليمان گويد: به حضرت صادق(ع) گفتم: مي‌خواهيم پياده به مكّه رويم، آيا اين كار را انجام دهيم ؟

حضرت فرمودند: پياده نرويد، بلكه سواره حج بگراريد.

گفتم: خدا حالتان را خوش دارد. از حضرت امام حسن بن علي‘ به ما رسيده كه ايشان پياده حج مي­گزاردند.

حضرت فرمودند: حسن بن علي‘ حج مي‌گزارد و مركب‌ها از جلو آن جناب حركت مي‌كردند.

چرا مستحب است در منا و در روزهاي تشريق، بعد از پانزده نماز تكبير گفته شود و در شهرها به دنبال ده نماز؟
21. على بن اسماعيل، از حمّاد بن عيسى، از حريز و او از زراره نقل كرده كه گفت: به حضرت ابو جعفر ‘ عرض كردم: تكبير در ايام تشريق، دنبال هر نماز بايد گفته شود؟

حضرت فرمودند: در منا مستحب است دنبال پانزده نماز تكبير بگويند؛ يعني: از نماز ظهر روز دهم تا نماز صبح روز سيزدهم.

سپس فرمودند: در اين تكبير مي‌گويي: «اللَّهُ أَكْبَرُ، اللَّهُ أَكْبَرُ، اللَّهُ أَكْبَرُ، اللَّهُ أَكْبَرُ عَلَى مَا هَدَانَا، اللَّهُ أَكْبَرُ عَلَى مَا رَزَقَنَا مِنْ بَهِيمَةِ اْلأَنْعَامِ، وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى مَا أَبْلاَنَا»

و در ديگر شهرها، اين تكبير را مستحب است به دنبال ده نماز بگويند؛ يعني بعد از نماز ظهر روز دهم تا بعد از نماز صبح روز دوازدهم.

و سرّ اين (كه در منا بعد از پانزده نماز و در شهرهاي ديگر بعد از ده نماز تكبير مي‌گويند)، آن است كه: مردم وقتي در كوچ اوّل، كه روز دوازدهم است، از منا، كوچ كرده و به شهرهاي خود رفتند، ديگر به دنبال نمازهايشان تكبير نمي‌گويند. پس تكبير در شهرها، بعد از ده نماز قطع مي‌شود، ولي حاضران در منا، تا زماني كه در منا هستند؛ يعني تا روز سيزدهم، كه نفر و كوچ دوّم در اين روز صورت مي‌گيرد، تكبير مي‌گويند.

22. ابان بن تغلب گويد: پس از آن­كه حَجّاج كعبه را خراب كرد، مردم خاك آن را ميان خود تقسيم نمودند و آن مكان را با زمين يكسان ساختند. بعد كه خواستند از نو بنا كنند، ماري از زمين بيرون آمد و از كار آنان جلوگيري كرد، به‌طوري كه مردم از وحشت گريخته، نزد حَجّاج رفتند و واقعه را براي او بازگفتند. وي ترسيد كه از بنا و ساختن كعبه ممنوع­گردد، ناگزير بالاي منبر رفت و مردم را فرا خواند و گفت:

خدا رحمت كند بنده اي را كه بداند چارة آنچه ما به آن مبتلا شده ايم چيست و ما را از آن آگاه كند.

ابان مي‌گويد: پيرمردي از جا برخاست و گفت: اگر چارة اين كار نزد كسي باشد، او همان كسي است كه ديدم به سوي كعبه آمد و اندازة آن را گرفت و رفت.

حجّاج پرسيد: او كيست؟

پيرمرد گفت: او حضرت علي بن الحسين‘ است.

حَجّاج گفت: او معدن و مركز اصل اين معنا است. پس كسي را محضر مباركش فرستاد و از آن حضرت خواست كه در مجلس وي حاضر شود. حضرت به مجلس حجّاج آمدند و نشستند، حجّاج واقعه را براي آن جناب بيان كرد و گفت: حق تعالي وي را از ساختن كعبه منع نموده است.

علي بن الحسين‘ فرمودند: اي حَجّاج، تو بنايي را كه جناب ابراهيم و اسماعيل‘ ساخته بودند، منهدم كردي و خاك هايش را در جاده ريخته و سپس آن­ها را غارت كردي. گويا پنداشتي آن­ها ميراث تو هستند. اكنون وظيفة تو آن است كه به منبر رفته، به مردم بگويي: هيچ از خاك كعبه نگه ندارد، بلكه آنچه نزدشان هست را برگردانند.

راوي مي‌گويد: حجّاج فرمان امام(ع) را اجرا كرد و مردم را سوگند داد كه از خاك كعبه هيچ نگه ندارند، بلكه آنچه نزدشان هست را برگردانند. مردم چنين كردند. حجّاج وقتي ديد تمام خاك‌ها در يك جا جمع شد، محضر حضرت علي بن الحسين‘ رفت و حضرت اساس و پاية بيت را نهاد و سپس فرمان داد: آن را حفر كنند. راوي مي‌گويد: مار از ايشان گريخت و غايب شد و آنان پاية بيت را گود كردند تا به جايگاه ستون‌ها رسيدند. حضرت علي بن الحسين‘ به آنان فرمود: دور شويد. آنان دور شدند و حضرت نزديك آمد و با جامة مباركش خود روي جايگاه ستونها را پوشانده و سپس گريست. آنگاه با دست خود خاك روي آن­ها ريخت و بدين وسيله آن ها را پوشاندند. بعد كارگران را به حضور خواند، فرمودند:ساختمان را بنا كنيد. آن‌ها بنا را ساختند و وقتي ديوارها بالا آمد، فرمان داد: كه خاك‌ها را در داخل بنا بريزند؛ از اين رو بيت مرتفع و بلند گرديد، به طوري كه بايد به وسيلة پلكان به داخل آن رفت.

چرا قريش كعبه را منهدم كردند
«عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ× قَالَ إِنَّمَا هَدَمَتْ قُرَيْشٌ الْكَعْبَةَ لأَنَّ السَّيْلَ كَانَ يَأْتِيهِمْ مِنْ أَعْلَى مَكَّةَ فَيَدْخُلُهَا فَانْصَدَعَتْ».

23. ابن ابى عمير، از كسى كه در نزد او، از حضرت صادق(ع) ياد كرده نقل مي‌كند كه گفت: قريش به اين جهت كعبه را منهدم كردند كه سيل غالباً از بالاي مكّه مي‌آمد و چون كعبه در پايين قرار داشت، داخل­كعبه مي‌شد و آن را مي‌شكافت و خراب مي‌كرد. بنابر اين، قريش تصميم گرفتند آن را بگونه­اي بسازند كه از اين خطر مصون بماند.

از چه رو ­كه پيامبر خدا| در تمام حج­ها مسير خود را از مئذمين انتخاب كرده، آنجا فرود مي­آمدند و قضاي حاجت مي­كردند و چرا مستحب است از باب بنى شيبه وارد مسجد الحرام شوند و چگونه است گفتن تكبير، فشار و سختى را برطرف مى‌كند و چرا تراشيدن سر بر حاجي صَروره واجب است و بالاخره چرا گام نهادن صروره بر سرزمين مشعرالحرام مستحب است؟

24. به حضرت جعفر بن محمّد‘ عرض كردم: پيامبرخدا چند حج به جا آوردند؟ حضرت فرمودند: پيامبر بيست حج پنهاني گزارد و در هر يك از آن­ها از مئذمين عبور نمودند و در آن جا فرود آمده قضاي حاجت كردند.

پرسيدم: چرا در آن جا فرود آمدند و... ؟

حضرت فرمودند: زيرا آن‌جا اوّلين مكاني بود كه در آن بُت‌ها پرستيده شدند و نيز سنگي كه بُت هبل را از آن تراشيدند، از آن جا آورده بودند. (بت هبل همان بتي است كه علي(ع) وقتي روي دوش حضرت رسول| قرار گرفتند، آن را از بام كعبه به زير انداختند و پيامبر| امر كردند كه در آستانة در بني شيبه دفنش كنند؛ از اين رو، دخول به مسجدالحرام از اين در سنّت گرديد تا بدين ترتيب اين بت در عمل پايمال زائران بيت الله قرار گيرد).

سليمان مي‌گويد: عرض كردم: سرّ اين كه تكبير گفتن زائران در هنگام وارد شدن به مسجد، از در بني شيبه، از فشار و سختي جمعيّت مي‌كاهد چيست؟

حضرت فرمودند: سرّش اين است كه وقتي بنده‌اي مي‌‌گويد: الله اكبر، معنايش اين است كه: خدا بزرگ‌تر است از اين‌كه همچون بت‌هاي تراشيده شده يا خدايان دروغين باشد و چون ابليس با دستياران و يارانش در همين موضع (در بني شيبه) راه را بر حاجيان و زائران تنگ و سخت مي‌كنند وقتي صداي تكبير واردين را مي‌شنوند، از وحشت و ترس، همگي آن جا را ترك كرده، مي‌گريزند و فرشتگان نيز آن‌ها را تعقيب كرده تا جايي كه آن‌ها در رود نيل مي‌افتند.

گفتم: چرا بر صَروره مستحب است داخل كعبه شود، نه آنان‌كه پيش‌تر به حج آمده‌اند؟
حضرت فرمودند: زيرا صروره را دعوت كرده‌اند كه به قصد بيت الله به آن‌جا رود و وي اين واجب را ادا مي‌كند، پس لازم است داخل بيتي شود كه وي را به سوي آن خوانده‌اند تا در آنجا اكرام شود.

عرض كردم: چرا تراشيدن سر تنها بر صَروره واجب است نه آنان‌كه پيش‌تر نيز حج گزارده‌اند؟

امام (ع) فرمو‌دند: به خاطر اين­كه وي با تراشيدن سر نشان گذارده مي‌شود و معلوم مي‌گردد كه وي در امان مي‌باشد و شاهد بر اين گفتار، فرمودة حق تعالي است كه مي‌فرمايد:

«لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرامَ إِنْ شاءَ اللَّهُ آمِنينَ مُحَلِّقينَ رُؤُسَكُمْ وَ مُقَصِّرينَ لا تَخافُونَ» «البته شما مؤمنان، اگر خدا بخواهد، داخل مسجدالحرام مي‌شويد، در حالي‌كه در امانيد، سرهايتان را تراشيده‌، بدون ترس و هراس، ناخن‌هايتان را كوتاه نموده‌ايد».

گفتم: قدم نهادن بر زمين مشعر به وسيلة صروره مستحب است؟

فرمودند: تا بدين ترتيب مستحق شود قدم به وسط بهشت نهد.

چرا ايام توقف حاجى‌ها در منا سه روز است
25. راوي از امام صادق(ع) نقل مي كند كه حضرت فرمودند: آيا مي‌داني چرا ايام توقّف حاجي‌ها در منا سه روز است؟

گفتم: فدايت شوم، به چه دليل است؟

فرمودند: كسي‌كه برهه‌اي از اين زمان (سه روز منا) و اندكي از آن را درك كند، تمام حجّ را درك كرده است.

وي اين روايت را در نوادر خود اخراج و ضبط كرده است، ولي آنچه من به آن فتوي داده و در اين معنا به آن اعتماد نموده­ام، روايتي است كه شيخ ما محمّدبن حسن بن احمد بن وليد نقل كرده است.

ايشان فرموده‌اند: محمّد بن حسن صفّار ، از يعقوب بن يزيد، از محمّد بن ابي‌عمير، از جميل بن درّاج، از حضرت ابي عبدالله (ع) نقل كرده كه آن حضرت فرمودند:

كسي‌كه روز قرباني (روز دهم) پيش از زوال آفتاب مشعرالحرام را درك كند، حج را درك كرده و كسي‌كه روز عرفه (روز نهم ذي‌حجة الحرام) پيش از زوال، آفتاب مشعرالحرام را درك نمايد، متعه و عمره را درك كرده است.

چرا شخص هنگامي كه تصميم دارد احرام بپوشد، جايز نيست روغني كه در آن مشك يا عنبر است را به خود بمالد؟
26. عبيدالله بن علي حلبي، از حضرت صادق× نقل كرده كه آن حضرت فرمودند: هنگامي كه مي‌خواهي محرم شوي، روغني كه در آن مشك يا عنبر هست را به خود نمال ; زيرا بوي آن بعد از احرام باقي مي‌ماند ولي روغني كه چنين نيست را مي‌تواني استعمال كني و وقتي محرم شدي روغن بر تو حرام مي‌شود تا زماني كه از احرام درآيي و مُحلّ شوي.

چرا صيد پرنده اهلي، هنگامي كه داخل حرم شود، جايز نيست؟
27. معاوية بن عمّار، از حضرت صادق(ع)، نقل مي كند كه از امام (ع) سؤال شد: پرندة اهلي هرگاه داخل حرم شد، حكمش چيست؟

حضرت فرمودند: نبايد آن را بگيريد؛ زيرا خداوند متعال در قرآن مي‌فرمايد: «ومن دخله كان آمناً»؛ «هر موجودي كه داخل حرم شود در اَمان است».

به چه علت پيامبر| به عباس اذن دادند شب‌هايي را كه بايد در منا باشند، وي در مكه بماند؟

28. مالك بن اعين از ابي‌جعفر(ع) نقل كرده كه آن حضرت فرمودند: عباس از پيامبرخدا اذن خواستند شب‌هايي را كه بايد در منا باشند، وي در مكّه بماند، حضرت به او اذن دادند، تا آن‌كه وي به حاجي‌ها آب دهد.

از چه رو اميرمؤمنان(ع) بعد از هجرت از مكه تا زمان رحلتش، در مكه معظمه، شب را صبح نكردند؟!
29. جعفر بن عقبه، از ابي الحسن(ع) نقل كرده كه آن حضرت فرمودند: علي(ع) پس از هجرت، از مكه تا زماني كه از دنيا رفتند، در مكّه شب را به صبح نرسانده و در آن بيتوته نكردند.

راوي ‌گويد: به امام(ع) عرض كردم: سرّ آن چه بود؟

حضرت فرمودند: امير مؤمنان(ع) كراهت داشتند در سرزميني كه پيامبرخدا از آن هجرت كرده‌، بيتوته كنند. لذا نماز عصر خود را در مكّه مي‌خواندند و از آن جا خارج مي‌‌شدند و شب را در غير آن سرزمين به صبح مي‌رساندند.

چرا بر محرم جايز نيست، بدون جهت سايبان بر سر قرار دهد؟!
30. عبدالله بن مغيره گويد: از حضرت ابو الحسن اوّل پرسيدم: در حالي­ كه مُحرم هستم، سايبان بر سر خود قرار بدهم؟

حضرت فرمودند: خير.

پرسيدم: مي‌توانم از سايبان استفاده كنم و كفّاره بدهم؟

فرمودند: خير.

پرسيدم: اگر بيمار شوم چطور؟

فرمودند: در اين صورت، كفّاره بده و از سايبان استفاده كن. سپس حضرت افزودند: مگر نمي‌داني پيامبر خدا| فرمودند: هيچ حاجي نيست كه ظهر كند در حالي‌كه تلبيه بگويد تا آفتاب غروب كند، مگر آن‌كه گناهانش نيز با غايب شدن آفتاب غايب ‌شود.

31. حلبي گويد: از حضرت صادق(ع) معناي آيه شريفه: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لَيَبْلُوَنَّكُمُ اللَّهُ بِشَيْ‏ءٍ مِنَ الصَّيْدِ تَنالُهُ أَيْديكُمْ وَ رِماحُكُمْ...» را پرسيدم؟

حضرت فرمودند: مقصود اين است كه از صيد هر سو براي مؤمنين در حال احرام فراهم و جمع مي‌شود و به قدري به ايشان نزديك مي‌گردند كه در دسترس و تيررس ايشان واقع مي‌شوند تا بدين وسيله، حق تعالي ايشان را بيازمايد و معلوم كند آيا محرم، حرام الهي را، كه صيد باشد، مرتكب مي‌شود يا نه.

به چه علت سرمه كشيدن بر زن ، در حال احرام حرام است؟
32. حلبي گويد: از حضرت صادق(ع) در بارة زن محرمي كه سرمه بر چشم مي‌كشد پرسيدم؟

حضرت فرمودند: بايد سرمه نكشد.

پرسيدم: با رنگ سياهي كه در آن چيز خوشبو نيست چطور؟

فرمودند: مكروه است؛ زيرا زينت محسوب مي‌شود. آنگاه فرمودند:

البته اگر زن محرم به كشيدن سرمه مضطرّ باشد، اشكال ندارد.

33. حريز، از حضرت صادق(ع) نقل كرده كه آن جناب فرمودند: زن با رنگ سياه سرمه نكشد؛ زيرا سياهي زينت است.

علت وجوب بدنه (شتر) بر محرمي كه به ساق پا و يا عورت زني را بنگرد و محتلم شود؟
34. ابوبصير گويد: از حضرت صادق(ع) در بارة محرمي كه به ساق پا يا عورت زني نگريسته و محتلم شده است پرسيدم؟

فرمودند: اگر توانگر و ثروتمند است، بر او يك شتر واجب مي شود، اگر حال متوسط دارد، بايد گاو بدهد و در صورتي كه فقير است، گوسفند بر عهداش مي‌آيد. آنگاه فرمودند: توجه داشته باش كه كفّارة ياد شده، نه به خاطر احتلام و خروج مني از او است، بلكه علّتش نگاه او به چيزي است كه حلال و جايز نيست.


منبع: ماهنامه ميقات حج شماره 58