حج تنها مناسك نيست، بلكه سير و سلوك باطنى و طى منازل روحانى است.
هر يك از منازل و مشاهد، رازهاى عرفانى، اخلاقى، تربيتى و ارشادى در بر دارد و
همين هاست كه به حج معنا و روح مى بخشد و دگرگونى اخلاقى و معنوى در زائر پديد
مى آورد.
شايسته است اين اسرار و رموز، مورد توجه زائران قرار گيرد هر چند اين وادى
بسيار گسترده است اما در اين مختصر، تنها به ترجمه روايتى كه مصباح الشريعه از
امام صادق - ع - نقل كرده است با توضيحى كوتاه مى پردازيم و تفصيل بحث را به
مجالى ديگر موكول مى كنيم: قبل از عزيمت - آمادگى و انقطاع امام صادق - ع - با
اشاره به اين مرحله؛ يعنى آمادگى و انقطاع، مى فرمايد: «اذ أردت الحج فجرد قلبك
للَّه عزوجل من قبل عزمك من كلّ شاغل و حجب كل حاجب و فوّض امورك كلها الى
خالقك و توكل عليه فى جميع ما يظهر من حركاتك و سكونك و سلم لقضائه و حكمه و
قدره و دع الدنيا و الراحة و الخلق و اخرج من جميع ما يلزمك من جهة المخلوقين و
لا تعتمد على زادك و راحلتك و اصحابك و قوتك و شبابك و مالك مخافة ان تصير ذلك
أعداً و وبالاً ليعلم انه ليس له قوة و لا حيلة و لا لأحد الّا بعصمة اللَّه و
توفيقه فاستعدَّ استعداد من لا يرجو الرجوع.» «هرگاه اراده حج كردى، قبل از
عزيمت، قلب خويش را از مشاغل و موانع تهى ساز و براى خداى بزرگ خالص گردان.
همه امورت را به آفريدگارت واگذار و در تمام حركات و سكنات به او توكل نما و
تسليم حكم و قضا و قدر الهى باش.
دنيا و راحت و خلق را رها ساز و در اداى حقوق واجب مردم بكوش.
بر زاد و راحله ات و ياران و همسفران و قدرت و ثروت و جوانى ات تكيه مكن.
چه، بيم آن است كه اينها دشمن و وبال تو گردند تا معلوم شود كه براى او و براى
هيچ كس توان و چاره اى جز در پناه خداوند متعال و توفيق او نيست و بدانگونه
آمادگى پيدا كن كه گويى اميد بازگشت ندارى.» نكته اساسى سخن امام - ع - توجه به
روح حج است.
حج يعنى قصد.
زائر قصد خدا مى كند نه چيز ديگر كه هر چه جز او قصد كند شرك است.
آن كه با ما سر سودا سپرد نيست لايق كه دگر جا نگرد هست آيين دو بينى ز هوس
قبله عشق يكى باشد و بس قرب خدا مكانى و زمانى نيست، قرب معنوى، شأنى و عرفانى
است و اين مستلزم فناى در حق و رهايى از قيد خودى است.
قرب نى بالا و پستى جستن است قرب حق از قيد هستى رستن است هر چند ميان بنده و
خدا حائلى وجود ندارد اما تقرب به او عقبه ها دارد و طى منازل را مى طلبد: بعد
مسافت اگر چه در ره او نيست تا سر كويش هزار مرحله باشد نى ز ملك جو نشان و نى
ز فلك پوى راه بسويش نفوس كامله باشد شرط تقرّب به خدا، بيدارى، تفكر، تذكر،
مراقبه، محاسبه و مجاهده است تا نفس كامل شود و با كمال مطلق سنخيت پيدا كند.
حج سفر از «خلق الى الحق» است يعنى خلق را پشت سرافكندن.
خانه، خانواده، تجارت و مال، عنوان و مقام و همه تعلقات را رها كردن و حتى از
خود و جوانى و توان جسمانى و روحى قطع نظر كردن و عجب و كبر و شهوت و غضب را
زير پا نهادن.
چون قصد خدا كرده اى، بايد ابراهيم وار از زن و فرزند و مال و جان بگذرى تا
ابراهيمى شوى و چون اسماعيل در كوير انقطاع، پاى بر زمين بسايى تا از زمزم فيض
و عرفان سيراب گردى و چون هاجر آسيمه سر و برهنه پاى در سنگلاخ حيرت و انقطاع
از اينسو بدانسوى، اشگبار و بى قرار، دوان دوان راه پويى و به خدا التجا كنى تا
فيض رحمانى چاره سازت شود و در دامن مهرش جاى گيرى.
بارى اين سفر شبيه سفر آخرت است و احرام برگرفتن رمز لباس آخرت پوشيدن.
و بدينسان بايد از عهده حقوق خلق و خالق بدر آيى كه شايد مجالى ديگر نباشد.
حج وفود و ورود به محضر خداست - هر چند همه عالم محضر خداست - اما حج ميعاد است
براى عاشقان كويش و شيفتگان وصلش.
امام على بن موسى الرضا - ع - مى فرمايد: «علة الحج الوفادة الى اللَّه عزوجل»
(9) اى زائر گرامى! توجه داشته باش به كجا مى روى، و عظمت صاحبخانه را بياد آور
و اين افتخارى را كه به تو داده است شاكر باش و ادب را در حضور رب العالمين
نگهدار.
احرام نخستين واجب از مناسك حج و عمره محرم شدن در ميقات است كه بطور معمول با
غسل مستحبى انجام مى شود و بيرون شدن از لباس معمولى يعنى لباس تشخّص و تعيّن
ملى و نشان دار، و پوشيدن دو قطعه پارچه ساده بى نام و نشان با نيت و تلبيه،
مانند همه زائران.
اين صورت احرام است، اما راز معنوى و باطن آن را از امام صادق - ع - بشنويم:
«ثم اغتسل بماء التوبة الخالصة من الذنوب و البس كسوة الصدق و الصفا و الخضوع و
الخشوع و احرم عن كل شى ء يمنعك عن ذكر اللَّه عزوجل و يحجبك عن طاعته.» «آنگاه
با آب توبه خالصانه از گناهان غسل كن و جامه صدق و صفا بپوش و از آنچه مانع ذكر
خداوند بزرگ است و تو را از طاعت او محجوب مى گرداند، احرام بند.» امام در اين
سخن اشاره مى فرمايد كه غسل تنها شستشوى تن و احرام فقط پوشيدن جامه مخصوص نيست
كه اين آسان است، بلكه راز معنوى غسل، پيرايش درون و تصفيه قلب و روان از
گناهانى است كه نفس را تيره مى سازد و حجاب چهره جان مى شود و اين به توبه خالص
و انابه به خدا و پشيمانى از معاصى و تصميم بر ترك گناه در آينده محقق مى شود و
رياضت و مجاهده مى خواهد.
ز منجلاب هوس گر برون نهى قدمى نزول در حرم كبريا توانى كرد اگر به آب رياضت
برآورى غسلى همه كدورت دل را صفا توانى كرد اگر ز هستى خود بگذرى يقين مى دان
كه عرش و فرش و فلك زير پا توانى كرد و زائر در اين لحظه ها بايد صدق و صفا و
خضوع و خشوع را در درون تمرين كند.
و چون احرام بمثابه تكبيرةالاحرام در نماز است، مانند نمازگزار بايد از همه چيز
رخ برتابد و تنها متوجه خدا شود وآنچه بر او حرام است را مرتكب نشود و خانه دل
را كه حريم خلوت اوست، از اغيار تهى گرداند.
تلبيه احرام با تلبيه محقق مى شود: «لبيك اللهم لبيك، لبيك لا شريك لك لبيك،
انّ الحمد و النعمة لك و الملك لا شريك لك لبيك.» امام صادق - ع - مى فرمايد:
«و لبّ بمعنى اجابة صافية خالصة زاكية للَّه عزوجل فى دعوتك له متمسّكاً
بالعروة الوثقى.» «لبيك بگو، بدين معنا كه خداوند بزرگ را در دعوتى كه فرموده
است اجابت نموده و با صفا و اخلاص و بدون غل و غش پاسخ دهى و به رشته استوار او
چنگ زنى.» كسى كه خدا را نه تنها به زبان بل با تمام وجود و درون و برون پاسخ
داده، در همه چيز و همه حال تسليم حق تعالى خواهد بود و حلال و حرام خدا را
تسليم خواهد گشت و رشته استوار ايمان را از دست نخواهد داد و هرگاه محرم اين
خانه و همراز با صاحبخانه شد سروش حق را به گوش جان خواهد شنيد و به گفته حافظ:
تا نگردى آشنا زين پرده رازى نشنوى گوش نامحرم نباشد جاى پيغام و سروش زائر
گرامى! مى دانى كه امامان و اولياى خدا در اين لحظه ها چه حالت معنوى و جذبه
عرفانى داشتند؟ سعيد بن مسيب گويد: نديدم حال كسى را همانند حالت زين العابدين
- ع - آنگاه كه مى خواست تلبيه بگويد؛ هنگام لبيك گفتن بدنش مى لرزيد و زبانش
مى گرفت و اشك مى ريخت.
پرسيدند: اين چه حالتى است؟ فرمود: مى ترسم خداوند بگويد: «لا لبيك» يعنى: نه،
واقعاً تو پاسخ نداده اى.
از اين نكته ها درس بگيريم و حالت يك زائر واقعى را پيدا كنيم.
طواف كعبه آن سنگ نشانى است كه ره گم نشود حاجى احرام دگر بند، ببين يار كجاست
هفت شوط طواف برگرد كعبه، دومين واجب از مناسك عمره و يكى از مناسك حج است اما
حقيقت طواف همسويى است با جهان هستى از ملك تا ملكوت و بر محور توحيد همچون
پرگار گرديدن و حيات و ممات و مناسك و عبادات را براى خدا خالص كردن و هماهنگ
شدن با فرشتگان خدا كه لحظه اى از اطاعت حق غافل و فارغ نيستند.
امام صادق - ع - مى فرمايد: «و طُف بقلبك مع الملائكة حول العرش كطوافك مع
المسلمين بنفسك حول البيت.» «همانگونه كه با ديگر زائران در طواف كعبه اى با
قلب خود همپاى فرشتگان كه پيرامون عرش در طوافند، طواف كن.» و زائر با الهام از
اين راز معنوى از فرش به عرش و از ملك به سوى ملكوت روى مى نهد و همراه با
فرشتگان دائره اى را كه نقطه آغاز و پايانش خداست مى پيمايد تا فرشته خوى شود و
صفات حيوانى از وجودش رخت بربندد.
اين طواف به قلب است كه قبله گاهش جز در دل نيست.
چنانكه در حديث قدسى آمده است: «لا يسعنى أرضى و لا سمائى و لكن يسعنى قلب عبدى
المؤمن»؛ «آسمان و زمين گنجايش مرا ندارد اما دل بنده مؤمن من ظرفيت مرا دارد.»
و امام صادق - ع - در بخش ديگرى از حديث مصباح با اشاره به طواف و استلام حجر
مى فرمايد: «به نشانه تعظيم صاحبخانه و معرفت جلال و سلطنت او برهنه پاى خانه
را زيارت كن و حجرالاسود را با رمز رضا و تسليم و خضوع استلام (لمس) نما.» پس
اى زائر گرامى! از اين تشريف و تكريمى كه خدا براى تو قائل شده، غافل مشو و خود
را براى چنين لحظه هايى آماده ساز.
به آب توبه از زمزم وضو كن به چشم دل به صاحبخانه رو كن مواظب باش اينجا كوى
يار است ز شوقش جان و دلها بى قرار است چو پروانه به گرد شمع جانان به گاه طوف
بگذر از سر و جان بخواه از قاضى الحاجات حاجات برون آور ز دل دست مناجات در
اينجا مناسب است از مناجات امام سجاد - ع - در طواف كعبه ياد كنيم.
طاوُس يمانى گويد شبى بر گرد خانه كعبه طواف مى كردم، حضرت زين العابدين - ع -
را در حال طواف ديدم و آنگاه كه پرده خانه را گرفته بود و اين اشعار را مى
خواند: يا من يجيب دعا المضطر فى الظلم يا كاشف الضر و البلوى مع السقم قد نام
و فدك حول البيت قاطبة و أنت وحدك يا قيّوم لم تَنَمْ ادعوك ربِّ دعاء قد امرت
به فارحم بكائى بحق البيت و الحرم ان كان عفوك لا يرجوه ذو سرف فمن يجود على
العاصين بالنعم(10) «اى كسى كه دعاى بيچارگان را در تاريكى شب اجابت مى كنى.
اى آن كه پريشانى و مصيبت و درمندى را درمان مى كنى.» «مهمان هايت پيرامون خانه
ات خفته اند و تنها توئى، اى خداوند قيوم كه به خواب نمى روى.» «اى پروردگار تو
را مى خوانم چنانكه فرمان داده اى، پس بحق خانه و حرم بر گريه هايم ترحم كن.»
«اگر به عفو تو گنهكار اميد گذشت نداشته باشد، پس چه كسى است كه به گنهكاران،
نعمت ارزانى مى دارد.» صفا و مروه زائر پس از طواف و نماز طواف، به كوه صفا مى
رود و از آنجا تا مروه را سعى مى كند و باز به صفا برمى گردد تا هفت شوط و سعى
را به مروه به پايان برد.
پيمودن صفا و مروه تأسّى به هاجر است آنگاه كه تنها و سرگردان و تشنه كام در
طلب آب بود تا جرعه آبى بيابد و كودك تشنه اش را از مرگ برهاند و چون درمانده و
بيچاره شد با نوميدى برگشت و جوشيدن آب زمزم را مشاهده كرد.
توقف بر صفا و خواندن دعا مستحب است.
امام صادق - ع - با توجه به واژه «صفا»، به تصفيه روح اشاره فرموده كه در كلام
حضرتش مى خوانيم: «و صَفِّ روحك و سِرَّكَ للقاء اللَّه تعالى يوم تلقاه بوقوفك
على الصفا و كن ذا مروة من اللَّه بفناء أوصافك عند المروة(11) و استقم على
شروط حجك و وفاء عهدك الذى عاهدت ربك و أوجبته له يوم القيامة.» «با توقف بر
صفا، روح و ضميرت را براى ديدار خدا در قيامت تصفيه كن و با رسيدن به مروه مروت
و جوانمردى را براى خداوند پيش گير و صفات بد خويش را از ميان بردار و بر شرايط
حج خود و عهدى كه با خداوند بسته اى و بدان گردن نهاده اى، تا قيامت ثابت و
استوار باش.» امام در اين جا به زدودن آئينه جان از گرد و غبار معاصى براى
لقاءاللَّه در قيامت توصيه فرموده و به مروت و جوانمردى در پايبندى به عهد و
ميثاق الهى در مروه هشدار داده اند و اين روح حاكم بر حج است كه در هر يك از
اعمال به چشم مى خورد.
همچنين به هروله اشاره فرموده و آن را رمزى از گريختن از معاصى دانسته اند و
زير پا نهادن غرور و قدرت كه آدمى را از خدا غافل مى سازد؛ «و هرول هرولة هرباً
من هواك و تبرأ من حولك و قوّتك.» منا زائر آنگاه كه عزم حج تمتع دارد، روز
هشتم از مكه محرم مى شود و آهنگ عرفات مى كند كه از ظهر روز عرفه تا غروب، قصد
وقوف كند و سپس عازم مشعر شده و بين الطلوعين را در مزدلفه وقوف نمايد و آنگاه
براى اعمال روز دهم، يازدهم و دوازدهم سوى منا رهسپار گردد.
امام صادق - ع - در حديث مصباح اشاراتى به اين مواقف و فلسفه مناسك آن دارد.
نخست به خروج از مكه به منا اشاره فرموده كه مقصود شب نهم است و مستحب است در
منا باشد و آنگاه عزم عرفات كند(12) كه بيشتر حاجيان بدليل ازدحام جمعيت و مشكل
تردّد، از مكّه محرم شده، مستقيماً عازم عرفات مى شوند.
در هر حال امام - ع - با اشاره به منا مى فرمايد: «و اخرج من غفلتك و زلاتك
بخروجك الى منى و لا تَمنّ ما لا يحل لك ولا تستحقّه.» «و چون رهسپار منا شدى،
از غفلت ها و لغزش هايت بيرون شو و آنچه را كه براى تو حلال نيست يا استحقاق آن
را ندارى آرزو مكن.» «مُنا» به معناى آرزوست، آرزوى چه؟ در اين سرزمين خشك و
ميان كوههاى داغ و سوخته، زائر به تمناى چه مى رود؟ اين چه ايده و آرزويى است
كه براى وصل آن بايد از شهر و ديار و حتى؛ مكه معظّمه، آواره شوى؟ گويى خدا را
رحمت ها و فيوضاتى است كه در كوير انقطاع و بيابان لم يزرع و در سختى و تشنگى و
گرماى سوزان بايد جست.
زائرِ اميدوار از خدا جز خدا نمى خواهد، آنگونه كه ابراهيم از همه چيز و حتى
اسماعيلش گذشت و در آن ابتلاى عظيم به مقام خُلّت رسيد و «خليل اللَّه» شد.
و فديه آسمانيش دادند و امامت خلق را بدو سپردند.
پس اى عزيز اگر خواهى حقيقت بندگى را دريابى، در اين سرزمين به تمناى چيزى باش
كه ابراهيم تمنا كرد و آن عبارت بود از: بريدن از همه تعلقات و رضا و تسليم در
برابر خدا و امتثال فرمان او، بدون چون و چرا.
در درون ما نمى گنجد بغير از دوست كس هر دو عالم را به دشمن ده كه ما را دوست
بس عرفات عرفات دشت پهناورى است كه روز نهم ذوالحجه تمامى حاجيان را در خود جاى
مى دهد.
اين سرزمين مقدس، در اعماق تاريخ خاطره ها دارد.
آدم ابوالبشر در اين جا به خطا و ترك اولى اعتراف مى كند و خدايش مشمول آمرزش
قرار مى دهد و غروب آن روز مشمول رحمت الهى واقع مى شود.(13) ابراهيم خليل، در
عرفات به مناسك حج واقف و عارف مى گردد و دعايش مستجاب مى شود.(14) خداوند اين
روز و اين سرزمين را شرف و عزّت بخشيد.
به فرموده امام باقر - ع - : «ما من برّ و لا فاجر يقف بجبال عرفات فيدعو
اللَّه الا استجاب اللَّه له اما البر ففى حوائج الدنيا و الآخرة و اما الفاجر
ففى امر الدنيا»؛(15) «كسى بر كوه هاى عرفات وقوف نمى كند مگر آن كه دعايش
مستجاب مى گردد؛ اگر نيكوكار است، حوائج دنيا و آخرتش برآورده شود و اگر بدكار
است، تنها حوائج دنيايش برآورده شود.» امام سجاد - ع - گروهى را ديدند كه دست
سؤال پيش مردم دراز مى كردند، به آنان فرمودند: «واى بر شما در چنين روزى از
مردم حاجت مى خواهيد؟! اين روز روزى است كه اميد مى رود رحمت الهى شامل كودكانى
باشد كه در رحم مادرانند و آنها سعادتمند گردند.»
(16) پيامبر خدا - ص - مى فرمايد: «خداوند را در آسمان درى است كه از آن به
رحمت، توبه، تفضّل، احسان، جود، كرم، عفو، طلب حاجات، و ... ياد مى شود و روز
عرفه در عرفات اين در گشوده است.»
(17) آرى، عرفه و عرفات بهترين موقعيت براى دعا، استغفار و طلب حاجات است.
عرفه از اعياد بزرگ براى زائران و براى همه مؤمنان و روز آمرزش و اعتراف است.
امام صادق - ع - در حديث مصباح الشريعه اين مطلب را خاطر نشان ساخته اند: «و
اعترف بالخطأ بالعرفات و جدّد عهدك عند اللَّه لوحدانيته»؛ «در عرفات به خطا
اعتراف كن و به تجديد عهد خود با خداى يگانه بپرداز.» زائر گرامى! در اين روز
دعاى عرفه امام حسين و امام سجاد - عليهماالسلام - و ساير ادعيه و اذكار را
بخوان و به هر زبان و بيان كه مى توانى با خداوند راز و نياز نموده، در حق
ديگران دعا كن تا فرشتگان در حق تو دعا كنند.
عرفه يك روز است به فضيلت شب قدر، اين روز را گرامى دار و لحظه هايش را غنيمت
شمار كه غروب آفتاب اين روز بزودى مى رسد و چادرها برچيده مى شود و خاطره اش
براى تو مى ماند.
زنهار كه دست خالى برگردى و آنجا بار گناه را زمين ننهاده و عرفانت را افزون
نساخته باشى.
مشعر بخشى از شب عيد قربان را زائر در مشعر است وقوف بين الطلوعين در مشعر، ركن
حج است.
اين صبحگاه عيد اضحى را مغتنم شمار و از لحظه هايش بهره گير كه ساعتى بيش نيست.
از خدا عيدى بخواه و بهترين عيدى آمرزش گناهان و قضاى حوائج است.
امام صادق - ع - مى فرمايد: «و تقرب اليه و اتقه بمزدلفة و اصعد بروحك الى
الملأ الاعلى بصعودك الى الجبل»؛ «در مزدلفه (مشعر) بدو تقرب جوى و تقواى الهى
پيش گير و با صعود بر كوه (رحمت) روح خود را به ملأ اعلى متصل گردان.» عيد
قربان روز عيد قربان زائر سه عمل دارد؛ «رمى جمره عقبه»، «قربانى» و «حلق» كه
هر يك احكامى دارد و اسرارى.
امام صادق - ع - نخست به قربانى اشاره فرموده اند كه: «و اذبح حنجرة الهوى و
الطمع عنك عند الذبيحة»؛ «با قربانى كردن، حلقوم هوا و طمع را ذبح كن و از خود
دور گردان.» اى زائر بيت اللَّه، توجه كن كه ابراهيم فرزند عزيزش اسماعيل را در
مسلخ عشق به خاك افكند تا به امر خدا ذبح كند اما اراده ايزدى حقيقتاً به اين
امر تعلق نگرفته بود با اين حال خليل خدا در كار خود مصمّم بود و اندك ترديدى
در انجام فرمان حق به خود راه نداد و نيز اسماعيل از پدر خواست كه فرمان خدا را
در ذبح او اجرا كند و اين پدر و پسر كه خاطره شان در حج روح توحيد و فنا و رضا
را متبلور مى سازد، به انسان ها آموختند كه در برابر اراده خداوندى چگونه بايد
تسليم شد.
و زائر به منا و قربانگاه كه مى رسد، ياد اين خاطره را تجديد مى كند و به نشانه
تسليم و رضا و اطاعت بى قيد و شرط قربانى مى كند، اما حقيقت قربانى كشتن هواى
نفس و آز و طمع و تعلقاتى است كه آدمى را از حريم دوست دور مى سازد.
رمى جمره رمى؛ يعنى سنگ زدن به شيطان، يك عمل رمزى است كه به انسان مى آموزد كه
همچون ابراهيم و اسماعيل بايد شيطان هاى مرئى و نامرئى را رمى كنى و نگذارى
آنها سد راه تو به سوى خدا باشند، چه، ابليس سوگند ياد كرده كه بر سر راه بنى
آدم دام بگسترد و آنان را فريب دهد و زائر اينجا مى آيد كه دام ابليس را از سر
راه بردارد و ابليس صفتان را زير پاى خود لگدكوب كند.
منبع:
ماهنامه ميقات حج شماره 13 ،
1384/07/24 , از طر يق
شبكه
تبیان