تحليل دعاي امام حسين‌ عليه‌السلام در روز عرفه

لعيا هاشمي اقدم


دعا در طينت و سرشت امام حسين(ع) وجود داشته است. جد آن‌حضرت لحظه‌اي از دعا غافل نبوده است. اين دعاها پس از آغاز نهضت امام حسين عليه‌السلام شدت بيشتري پيدا كرده، كيفيتش تغيير مي‌يابد. امام حسين(ع) بارها و بارها خدا را مي‌خواند تا در مشکلات پناهگاه او باشد و او را تنها نگذارد: «اي قدرت و توان من هنگام شدت مشکلات، و اي فريادرس من هنگام سختي! مرا به چشمت که خواب در آن راه ندارد حفظ فرما و به پناهت که مورد تجاوز قرار نمي گيرد پناهم ده.»1

امام(ع) در ادعيه خود تنها نيازهاي روحي و جسمي‌اش و نيز همه خواست‌هاي مشترک مسلمانان بلکه همه انسان‌ها را مطرح مي‌کرد و خداوند را مي‌خواند تا آنها را اجابت کند. عموم دعاهاي امام حسين(ع) را در موارد ذيل مي‌توان خلاصه کرد:

1-در مواقع سختي و بروز مشکلات. امام در اين مواقع از خدا مي‌خواهد تا به او شکيبايي عنايت کند و از لغزش او جلوگيري کند.2

2-دعا براي بارش باران. يکي از موضوعات دعا بارش باران است. باران به قدري براي حيات بشر مهم است که معصومان (اعم از پيامبران وامامان)، هم براي بارش دعا مي‌کردند و هم نماز مخصوص آن را به‌جا مي‌آوردند از جمله امام علي(ع) براي خواندن نماز استسقا اهتمام مي‌کرد وخطبه‌اي به نام استسقا ايراد کرده است. امام حسين عليه‌السلام نيز چنين دعاهايي داشته است. از جمله در جايي فرمود: «پروردگارا باراني گسترده و فراگير، و بدون ضرر بر ما بفرست.»3

3-هدايت‌خواهي. امام حسين(ع) به‌رغم اين که مؤمن و فرزند رسول خدا(ص) است همچنان از خدا مي‌خواهد تا بر هدايتش افزوده شود.4 روشن است که هدايت در اينجا، هدايت مناسب امام حسين(ع) است.

4-طلب بخشش گناهان. «خدايا اگر مرا به گناهانم بازخواست کني من تو را به کرم و بخششت مي‌خوانم، اگر مرا با خطاکاران قرار دهي دوستي‌ام نسبت به تو را به اطلاع آنان خواهم رساند.»5

امام حسين(ع) از بدو حرکت خود از مدينه تا کربلا هر جا فرصت پيدا مي‌کرد و هر زمان اقتضا مي‌نمود دعا مي‌کرد و از ماوقع خود و آنچه در نظر داشت با خدا در ميان مي‌گذاشت. دعاهاي امام حسين(ع) همانند ساير ادعيه از چند بخش تشکيل شده بود. بخش اول توصيف و بيان جايگاه والاي خداوند است. در بخش دوم از وضع خود گزارش مي‌دهد و نابساماني روزگارش را بيان مي‌کند(مناجات) و در بخش سوم خواسته‌هاي خود را طرح مي‌کند. به تعبير ديگر امام حسين(ع) در صدد بود تا در دعا از وضع موجود حرکت کرده، به وضع مطلوب دست يابد. اين روند در تمام دعاهاي آن حضرت طي شده است. البته در دعاهاي امام حسين(ع) درود بر پيامبر (ص) نيز جايگاه والايي داشته است. ضمن اينکه آن حضرت در لابلاي دعاهاي خود اهداف و انگيزه‌هاي خود را نيز بيان مي کرد. از اين نظر ادعيه امام يکي از منابع شناخت زواياي مختلف قيام عاشورا شمرده مي‌شود.

از جمله دعاهاي حضرت سيدالشهدا دعاي معروف عرفه است که بنا بر آنچه مرحوم شيخ عباس قمي در مفاتيح‌الجنان ذکر نموده، بشر و بشير، پسران غالب اسدي نقل کرده‌اند که عصر روز عرفه در عرفات خدمت آن حضرت بوده‌اند. پس حضرت از خميه بيرون آمد و با گروهي از اهل بيت و فرزندان و شيعيان با نهايت تذلل و خشوع بر جانب چپ کوه ايستادند و روي خود را مقابل کعبه گردانيدند و دست‌ها را برابر رو، بالا گرفتند؛ مانند مسکيني که طعام طلبد و اين دعا را خواندند.6

امام حسين(ع) در دعاي عرفه موضوعات مختلفي را مورد توجه قرار داده است. اولين نکته که مورد توجه قرار گرفته مدح و ثناي پروردگار است، زيرا چنين آغازي براي ايجاد رابطه ميان او و خدايش بسيار مناسب است. به تعبير ديگر کليد دعا مدح خدا است. چه، خداوند از اين طريق ادب و احترام و تذلل و خداشناسي بنده‌اش را مي‌ستايد. پس از اينکه چنين مرحله‌اي سپري شد بنده امکان آن را مي‌يابد که از رنج‌هاي خود با خداوند سخن بگويد و سفره دلش را پيش او بگشايد. امام اوج و شدت رغبت خود را به خدا را مطرح کرده است:خداي من! اشتياق به شهود جمال و جلالت دارم و به خداوندي تو شهادت داده و به ربوبيت تو اقرار مي‌کنم و اعتراف به رجوع به سوي تو مي‌نمايم. آن‌کس که اشتياق به ديدار تو در نهادش نيست، از هستي خود بهره‌اي نخواهد برد. آن‌کس که ميل به بارگاه تو ندارد، هيچ حقيقتي نتواند او را به خود جذب نمايد.

جان بي جمال جانان ميل جهان ندارد
هر کس که اين ندارد حقا که آن ندارد

يعني انساني که رغبت به خداوند ندارد مسلماً حرکت و پويايي و نشاط و لذت نيز نخواهد داشت زيرا همه اينها در سايه ذوق و شوقي پديد مي‌آيد که در نهاد آدمي وجود دارد و شخص توانسته است آنها را احيا و شکوفا کند.

به هر حال دعاي عرفه صحيفه‌اي است که خداشناسي، انسان‌شناسي و رابطه انسان و خدا را در خود جاي داده است. بي‌شک خواننده اين دعا خواهد دانست که امام حسين(ع) به تمام اين موضوعات از نقطه‌نظر عرفاني نگريسته است. براي سهولت فهم اين دعا بخش‌هاي آن را مورد توجه قرار داده‌ايم.

-اشاره به توحيد و صفات باري تعالي، اين بخش در واقع قسمتي از مناجات است زيرا در مناجات هم وضع مطلوب خدا گزارش مي‌شود و هم وضع ناگوار دعاکننده.

حضرت اباعبدالله(ع) دعاي عرفه را با حمد خداوند بدين صورت شروع مي‌کند: «حمد و ستايش مخصوص خداوندي است که از قضاي او براي کسي سرپيچي نيست و مانعي نيست که بتواند او را از عطا منع کند و صنعت هيچ صنعتگري به پاي صنعت او نمي‌رسد و او بخشنده بي‌پايان است.»

آنچه در اين قسم بدان اشاره شود شروع دعاي عرفه، با حمد و ثناي الهي است که اباعبدالله الحسين(ع) بدان اشاره کرده و امام صادق(ع) ثناي بر خداي متعال و مدح او و صلوات بر پيامبر اکرم(ص) را از آداب دعا بر مي‌شمارد:

امام صادق(ع) مي‌فرمايد: بر شما باد هر گاه يکي از شما اراده دارد چيزي از حوائج دنيا و آخرت را، [پس] به ثنا از خداوند ابتدا کند و حمد خداي متعال و صلوات بر پيامبر اکرم (ص)، سپس از خداوند حوائج خود را بخواهد.»7

امام حسين‌(ع) به نيکي آداب دعا را مي‌داند و در دعاي خويش همه آنها را به کار مي برد. از اين جهت است که آن حضرت پيش از هر کاري و بيان هر خواسته‌اي به مدح و وصف خدا اهتمام مي‌ورزد.

-هدايت‌خواهي از خداوند: امام حسين (ع) بر اين نکته پافشاري مي کند که هدايت از آن خداوند است و جز او کس نمي‌تواند ره‌گم‌کرده‌ها را به راه آورد. البته اين هدايت پس از طلب تحقق مي‌يابد زيرا تا زماني که شخص به اين معرفت نرسد که او نيازمند هدايت الهي است، هرگز هدايت نخواهد يافت. امام حسين(ع) مهدي به هدايت الهي است. لذا جهت قدرداني از خدا به اظهار نعمت (شکر) مي‌پردازد.

اين قسمت از دعا اشاره به الطاف الهي نسبت به خويش و هدايت الهي است که آن حضرت مي‌فرمايد:

«خدايا! لطف و احسان تو به من در دولت طاغوت و کفر، آن کساني که نقص عهد با تو کرده‌اند و تکذيب پيامبرانت نموده‌اند، آن که تو مرا به رأفت خود از آن دسته خارج ساخته‌اي و چشم مرا به سوي هدايت گشودي و راه هدايت را برايم آسان نمودي و مرا در هدايت پرورش دادي.»

امام (ع) در اين فراز به آن بخش از الطاف خدا مي‌پردازد که خدا او را از نقض‌کردن عهد و پيمانش که ديگران مرتکب آن شده‌اند نگه داشته است و طي طريق هدايت را بروي آسان کرده است.

-خويشتن‌شناسي و مراتب رحمت الهي: امام حسين(ع) نيک واقف است که راه هدايت انسان خويشتن‌شناسي است، زيرا کسي که خود را شناسد به يقين راه‌هاي نعمت را نيز نخواهد شناخت.

بنابراين براي بهره‌مندي از نعمت الهي بايد خود را شناخت. به دنبال اين خودشناسي مشخص مي‌تواند به مراتب رحمت الهي نيز واقف شود.

امام حسين(ع) در فراز زير به اين دو مقوله پرداخته است. امام در ابتدا به نحوه خلقت خود و به دنبال آن به نعمت‌هاي مختلف خداوند پرداخته است:

«و قبل از هدايت مرا با صنع زيبايت مورد رأفت و نعمت‌هاي بي‌کرانت قرار دادي، پس آفرينشم را از آبي جهنده پديد آوردي و مرا در ظلمت‌هاي سه‌گانه قرار دادي، ميان گوشت و خون و پوست. و مرا شاهد آفرينش خود نگردانيدي و هيچ يک از امورم را به خودم واگذار نکردي. از اين هنگام بود که براي انتخاب طرق «حيات طيبه» (حيات معقول قابل استناد به مقام ربوبي تو)، با دليل و جهت روشنگر، الزامم فرمودي تا در کج‌راهه‌هاي هوا و هوس و ناداني‌هاي ظلماني سردرگم نگردم و معرفت خود را به من الهام و با مشاهده حکمت‌هاي خويش مرا شگفت‌زده و مدهوشم فرمودي و به احساس مخلوقات باعظمتي که در آسمان و زمين به وجود آورده‌اي وادارم ساختي. با اين آمادگي‌ها و توانايي‌ها که عقل از درکش عاجز و زبان از بيانش قاصر است، به لزوم سپاس و ذکر مقام اقدست، آگاهم فرمودي. اي خداي عزيزم! تويي که براي نايل ساختن من به هدف اعلاي زندگاني‌ام، اطاعت و عبادت را براي من مقرر ساختي و آنچه را که پيامبران تو براي تکامل ما آورده‌اند، تفهيم نموده و پذيرش عوامل رضايت را تسهيل فرمودي. آيا به راستي، اين ذکر و سپاس و اطاعت و عبادت و حتي اين دريافت از وجود و صفات اقدس ربوبي، ساخته اين خاک بي‌مقدار و اين ماده ناچيز و طبيعت ناتوان ماست؟ نه، سوگند به خدا!8»

مولوي گويد:

دمدمه‌ي اين ناي از دم‌هاي اوست
هاي و هوي روح از هيهاي اوست

ليک داند هر که او را منظر است
کاين فغان اين سري هم زان سر است

يارب اين بخشش نه حد کار ماست
لطف تو لطف خفي را خود سزاست

دست گير از دست ما، ما را بخر
پرده را بردار و پرده‌ي ما مدر

بازخر ما را از اين نفس پليد
کاردش تا استخوان ما رسيد

از چو ما بيچارگان، اين بند سخت
که گشايد جز تو، اي سلطان بخت؟

اينچنين قفل گران را اي ودود
که تواند جز که فضل تو گشود؟

ما ز خود سوي تو گردانيم سر
چون تو از مايي به ما نزديک‌تر

با چنين نزديکيي دوريم دور
در چنين تاريکيي بفرست نور

اين دعا هم بخشش و تعليم توست
ور نه در گلخن گلستان از چه رست؟!

در ميان خون و روده فهم و عقل!
جز ز اکرام تو نتوان کرد نقل

از دو‌پاره پير، اين نور روان
موج نورش مي‌رود بر آسمان

گوشت‌پاره که زبان آمد ازو
مي‌رود سيلاب حکمت جو به جو

اي دعا از تو اجابت هم ز تو
ايمني از تو مهابت هم ز تو

-اعتراف به وجوب طاعت. امام حسين(ع) عبوديت را در نهاد انسان جست و جو مي‌کند و تقويت و تکامل آن موجب تعالي انسان مي‌داند. از نظر آن حضرت خداوند آدمي را آفريده است تا به اصالت عبوديت و نقش آن در تکامل خود پي ببرد.

آن حضرت صريحاً اعلام مي‌کند که اطاعت از خداوند هم به لحاظ عقلي و هم به لحاظ شرعي بر او و بر همه انسان‌ها واجب است و آدميان بايد در تحقق فرمان‌هاي خداوند بکوشند.

«طاعت و عبادت خود را بر من واجب ساختي و آنچه پيامبران آوردند به من آموختي.»

فرمايش امام حسين(ع) زيربناي دينداري است. زيرا هيچ ديني وجود ندارد که در آن مساله مهم عبوديت مورد توجه قرار نگيرد. چه، در زبان‌هاي عربي و عبري کلمه دين به معناي گردن‌نهادن و در زبان‌هاي ايران باستان به معناي وجدان آمده است که با عبوديتي که امام مطرح کرده، ارتباط نزديکي دارد. پس سخن امام حسين(ع) دقيقاً ريشه در نهاد انسان و فلسفه دين دارد.

-واکنش خداوند به اعمال انسان. از نظر امام حسين(ع) خداوند موجودي است که نسبت به حرکات و سکنات بندگانش واکنش نشان مي‌دهد. اين واکنش عموماً مثبت است. اگر گاهي جنبه منفي به خود مي‌گيرد براي بيدار ‌کردن بندگان است و الا خداوند هميشه اميدبخش است. البته هشدار خداوند نيز نعمتي است زيرا باعث بيداري مي‌شود. ضمن اينکه خداوند گاه لطف خود را در درون قهر پنهان مي‌کند. از اين جهت است که امام(ع) به خداوند عرضه مي‌دارد که هر زمان تو را دعوت کرده‌ام تو اجابت کرده‌اي.

«اگر به درگاهت دست به دعا برداشتم اجابتم کردي و اگر از تو چيزي خواستم عطا فرمودي و اگر تو را اطاعت کردم از من تقدير کردي.»

نکته جالب در اين فراز اين است که امام به شکرگزاري بنده از سوي خداوند اشاره کرده است و اين سخن روشن مي‌کند که تشكر، امري دو طرفه است. البته شکرگزاري انسان هيچ‌وقت معناي حقيقي به خود نمي‌گيرد زيرا خداوند با نعمت‌هاي خود، او را ستايش و سپاسگزاري مي‌کند.

امام وقتي اين سپاسگزاري از جانب خداوند را مشاهده مي‌‌کند، به سپاسگزاري خود شدت بيشتر مي‌دهد و مکرر در مکرر به سپاس از خداوند مي‌پردازد و با عالي‌ترين عبارات به تسيح، تقديس و ستايش او مي‌پردازد.

«....منزه پروردگارا! تويي به وجود آورنده کائنات و برگرداننده آنها پس از بر‌چيده‌شدن از عرصه هستي. ذات و صفاتت شايسته حمد و ثنا و مجد و عظمتت فوق تصورها. نام‌هايت مقدس و نعمت‌‌هايت بزرگ. حال، بارالها! کدامين نعمت‌هايت را به شمارش و بيان درآورم، يا به سپاسگويي کدامين عطاهاي تو قيام کنم، با اينکه آن نعمت‌ها و عطاها بيش از آن است که شمارندگان از عهده محاسبه آنها برآيند و حافظان، توانايي علم به آنها را داشته باشند.»

امام در اين عبارت عجز خود از شماره‌کردن نعمت‌هاي خداوند اعلام مي‌دارد و شکر خدا را نيز مصاديق ديگر نعمات خداوندي مي‌شمارد. عارفان مسلمان نيز به چنين نيايش‌ها و ستايش‌هايي پرداخته‌اند. البته اين سپاسگزاري يا تکويني است يا تشريعي. و تکويني آن است که ذات انسان ستايشگوي خداوند است. از اين نظر چه بسا افراد به جاهاي مختلف مسافرت کرده باشند اما هيچ نعمت الهي را درک نکرده باشند. اما ذات آنان چون بر اساس قوانين خداوند حرکت مي‌کنند ذاتاً ستايشگر خداوند است.

اي بسا كس رفته تا شام و عراق
او نديده هيچ جز کفر و نفاق

وي بسا کس رفته تا هند و هري (هرات)
او نديده جز مگر بيع و شري

وي بسا کس رفته ترکستان و چين
او نديده هيچ جز مكر و کمين

طالب هر چيز اي يار رشيد
جز همان چيزي که مي‌جويد نديد

چون ندارد مدركي جز رنگ و بو
جمله اقليم‌ها راگو بجو

گاو در بغداد آيد ناگهان
بگذرد از اين سران تا آن سران

از همه عيش و خوشي‌ها و مزه
او نبيند غير پوست خربزه

که بود افتاده در ره يا حشيش
لايق سيران گاوي يا خريش

خشک بر ميخ طبيعت چون قديد
بسته‌ي اسباب و جانش لايزيد

وان فضاي خرق اسباب و علل
هست ارض الله اي صدر اجل

هر زمان مبدل شود چون نقش جان
نو به نو بيند جهاني در عيان

گر بود فردوس و انهار بهشت
چون فسرده يک صفت شد، گشت زشت

امام در اين فراز از دعا به بيان خواسته‌هاي خود مي‌پردازد. نکته جالب در خواسته‌هاي امام آن است که عمده‌ترين آنها خواسته‌هاي معنوي است و اين نشان مي‌دهد که نزد امام معنويت در زندگي اصل است.

«(پروردگارا! بارالها! بي‌نيازي را در نفسم قرار بده و يقين را در قلبم، اخلاص را در عمل، نور را در ديدگانم و بينايي را در دينم تثبيت فرما. معبودا! مرا از اعضايي که لطف فرموده‌اي بهره‌مند فرما. چشم و گوشم را وارث من قرار بده (تا از دوران زندگي‌ام امتيازهاي قابل‌ذخيره براي سعادت ابدي‌ام، تهيه نمايند.) مرا بر آن کسي که بر من ستم کرده است ياري فرما و گرفتن خونم را و انتقام آن امتيازهايي که اگر زنده مي‌ماندم کسب مي‌کردم، بر آن ستمکار ارائه فرما و با اين لطف چشمم را روشن بساز. در آن روز نهايي که قيامت ناميده‌اي و پايان آن آغاز ابديت است، ما را از عهده مسئوليت درباره چشم و گوش و ديگر اعضا و قوا که به ما عنايت فرموده‌اي، برآور؛9 همان روزي که از مسئوليت انسان سئوال مي‌شود و از اين‌که اين نعمت‌ها را کجا به کار برده‌اي.

حق همي‌گويد: چه آوردي مرا
اندر آن مهلت که دارم مر تو را؟

عمر خود را در چه پايان برده‌اي؟
قوت و قوت در چه زماني کرده‌اي؟

گوهر ديده کجا فرسوده‌اي؟
پنج حس را در کجا پالوده‌اي؟

گوش و چشم و هوش و گوهرهاي عرش
خرج کردي، چه خريدي تو ز فرش؟

دست و پا داده‌ست چون بيل و کلند (كلنگ)
من نبخشيدم ز خود آن کي شدند؟

بنابراين بهترين دعاي انسان بايد آن باشد که از خدا، خدا را بخواهد. اما پيش از ابراز چنين درخواستي بايد مقدمات آن را از خداوند بخواهد که عبارتند از:

-بي نيازي روحاني؛

-يقين قلبي؛

-اخلاص در عمل؛

-بصيرت در دين.

پس از تحصيل اينها براي بنده عاشق اين امکان فراهم مي‌شود که از خدا خود را بخواهد. البته چنين نعمتي وقتي به طور حقيقي درک خواهد شد که موانع آن نيز از بين برود از اين جهت امام(ع) در فراز بعدي از خداوند مي‌خواهد تا آن موانع را نيز از بين برد.

«...خداوندا! رحيما! اندوهم را برطرف گردان و پنهان گردان و پنهان‌کردني‌هاي مرا بپوشان و گناهم را ببخشا، و شيطانم را از من دور فرما و ذمه‌ام را از همه ي تکاليف و حقوقي که بر عهده دارم آزاد بساز. خداي من! درجات عاليه‌اي را در آخرت و دنيا نصيبم فرما.

مهم‌ترين اين موانع وسوسه‌هاي شيطان است که اگر خداوند لطف نکند انسان به‌تنهايي نمي‌تواند از دام آن رها شود.

دام سخت است، مگر يار شود لطف خدا
ور نه انسان نبرد صرفه زشيطان رجيم10

اينجاست که امام اعتراف مي‌کند که بدون مدد گرفتن از لطف خدا نمي‌تواند خود را نجات دهد زيرا دام و دانه‌اي که براي انسان گذاشته شده به‌غايت زياد است.

اي هميشه حاجت ما را پناه!
بار ديگر ما غلط کرديم راه

دم به دم ما بسته‌ي دام نويم
هر يکي گر باز و سيمرغي شويم

صد هزاران دام و دانه‌ست اي خدا
ما چو مرغان حريص و بي‌نوا11

اما در فراز بعدي از ضعف و ناتواني و قوت نيروهاي اهريمني به خداوند شکايت مي‌کند و از خداوند مي‌خواهد که هرگز او را به حال خود رها نکند؛ بلکه به غير خود به هيچ‌کس ديگر احاله‌اش نکند، زيرا تنها پناه‌دهنده حقيقي خداوند است.

«خدايا! مرا به که وامي‌گذاري؟ آيا به خويشاوندان که پيوند خويشاوندي را خواهند گسست؟ يا به بيگانه که بر من برآشفتند؟

-طلب مرگ آسان: بي‌شک يکي از معضلات انسان مرگ است. مرگ بي‌نظيرترين راز زندگي انسان است. زيرا تنها تجربه‌اي است که هرگز تکرار نمي‌پذيرد و حقيقتاً انسان نسبت به کيفيت و ذات آن جهل مطلق دارد و طبيعتاً دست انسان صد در صد از حل آن کوتاه است. از اين جهت يکي از مهم‌ترين مصاديق دعاي انسان، دعا براي حل آن است. امام حسين‌(ع) از اين مسأله غفلت نکرده از خداوند مي‌خواهد آن را برايش حل کند. گذشت زمان نشان داد که دعاي امام به بهترين وجهي اجابت شد و امام شاهد شهادت را در آغوش گرفت.

«از تو درخواست مي‌کنم به‌ نورت که با آن آسمان و زمين را روشن ساختي و پرده از تاريکي‌ها برداشتي و با آن کار اولين و آخرين را اصلاح مي‌گرداند که مرا به حال خشم و غضبت و نميراني و غضب خود را بر من فرود مياور!»

-تنها پناه و پناهگاه انسان: امام حسين(ع) دقيقاً به عجز انسان پي برده است و بر اين نکته پافشاري مي‌کند که تنها پناهگاه انسان خداوند است و هيچ موجود ديگري نمي‌تواند جاي او را پر کند. در دشواري‌ها وقتي که انسان از همه‌جا قطع اميد مي‌کند تنها موجودي که انسان را حفظ مي کند خداوند است. از اين نظر امام(ع) از خداوند به عنوان پناهگاه ستبر ياد مي‌کند.

«تو پناهگاه مني وقتي که راه‌ها بر من با همه وسعت صعب و دشوار شوند و وسعت زمين بر من تنگ شود.»

-اعتراف به گناه: امام(ع) براي رساندن عظمت گناه خود، عظمت خداوند را يادآور مي‌شود تا زمينه تحقق بخشايشگري خداوند بيشتر فراهم شود. آن حضرت با عبارت «اي كسي كه بزرگي و رفعت را ويژه خود قرار داده است و دوستانش نيز در سايه عزت او عزيزند...!» رفعت خداوند را بيان کرده و پس از چند فراز به اوج ذلت و خواري خود اشاره کرده است که از تقابل اين دو، چيز سومي به نام غفران الهي زاده مي‌شود.

«اين من هستم که با اعتراف بر گناه خويش پوزش مي‌طلبم. بر من ببخش! من هستم که بد کردم، من هستم که خطا کردم، من هستم که در گناه اصرار ورزيدم، من هستم که جهالت کردم، من هستم که غفلت کردم، من هستم که سهو کردم.»

امام در ادامه به نافرماني‌هاي خود اشاره کرده، طلب بخشش مي‌کند.

«خدايا مرا به نيکي امر کردي پس نافرماني کردم و از بدي‌ها نهي کردي و من مرتکب شدم، اکنون بهانه‌اي ندارم تا از آنچه از دست رفته معذرت بخواهم.»

-طلب رستگاري: هدف اصلي همه اديان الهي نجات و رستگاري انسان است. از اين جهت امام(ع) نيز همين هدف را موضوع اساسي دعاي خود قرار داده است. از نظر آن حضرت تمام اذکار، اعمال و دعاهاي انسان براي رسيدن به اين نکته است. پس رستگاري اهم خواسته‌هاي انسان در وي است. اين تعليمي نيکو به همه انسان‌ها است که هرگز از آن غفلت نورزند.

«خدايا ما را در اين وقت پيروز و رستگار فرما..!»

البته بايد توجه داشت که بدون معرفت و عبوديت رستگاري فراهم نخواهد شد. زيرا اگر رستگاري عزت مي‌آورد عبوديت فروتنانه علت و موجد اصلي آن است.

بر آستان جانان گر سر توان نهادن
گلبانگ سربلندي بر آسمان توان زد12

از اين جهت است که امام که در دعاهاي پيش از خداوند خواست تا او را نعمت عبادت محروم نسازد زيرا چنين محروميتي، محروميت از رستگاري را نيز به دنبال خواهد آورد به عکس تحقق عبوديت تحقق رستگاري را به بار خواهد آورد.

خلاص حافظ از آن زلف تابدار مباد
که بستگان کمند تو رستگارانند.13

-بازگشت به وصف خداوند: امام هر چند که خواست‌هاي خود را مطرح مي‌کند عظمت خداوند را يادآور مي‌شود تا بدين‌وسيله اعلام کند که اگر گناهان بزرگ‌اند و مشکلات زياد، در عوض خدا از همه بزرگ‌تر و غفران او بيشتر است.

«خداوندا! اي کسي که مالک جهان هستي و توانا بر آن! و اي توانايي که غلبه‌ي مطلق از آن توست! اي ستار مهربان که معصيت مي‌شود و تو آن را با آن محبت الهي مي پوشاني اي مقصود نهايي مشتاقان بارگاهش و اي غايت آروزي اميد وار رانش، اي خداوندي که علمش بر همه چيز احاطه دارد و رأفت و رحمت و حلم او فراگير همه‌ خطاکاراني است که به اميد بخشش به درگاهش روي مي‌آورند.»

پس قصد امام آن است که ضمن ستودن خداوند به رحمت وسيع خداوند اشاره کرده، موانع آن را يادآوري نمايد تا انسان‌ها بي‌واسطه از الطاف خداوند برخوردار شوند.

سنگ بر آهن زني آتش جهد
هم به امر حق قدم بيرون نهد

آهن و سنگ ستم بر هم زن
کاين دو مي‌زايند همچون مرد و زن

سنگ و آهن خود سبب آمد و ليک
تو به بالاتر نگر اي مرد نيک

کاين سبب را آن سبب آورد پيش
بي‌سبب هرگز سبب کي شد ز خويش

اين سبب را آن سبب عامل كند
باز گاهي بي‌بر و عاطل کند

آن سبب‌ها کانبيا را رهبر است
آن سبب‌ها زين سبب‌ها برتر است

اين سبب را محرم آمد عقل‌ها
و آن سبب‌ها راست محرم انبيا

اين سبب چه‌بود به تازي، گو: رسن
کاندرين چه اين رسن آمد به تن

گردش چرخ اين رسن را علت است
چرخ‌گردان را نديدن ذلت است

امام در فراز زير صراحتاً اعلام مي‌کند وجود چنين خدايي هرگز اجازه نوميدي را به انسان نمي‌دهد بلکه لحظه‌ لحظه بودن با اميد بخشي خداوند همراه است.

«اي خداي من! اختلاف تدبير و سرعت در هم پيچيدن سرنوشت‌ها با مشيت پيروز تو، بندگان عارفت را از تکيه به عطاي موجودات و از نوميدي در ناگواري‌ها باز مي‌دارد.»

همين‌که لحظه‌ها نو مي‌شود بر اميد انسان افزوده مي‌شود، زيرا تنوع انگيزه به وجود مي‌آورند و انگيزه اميد ماندن را پديد مي‌آورند.

هر نفس نو مي‌شود دنيا و ما
بي‌خبر از نو شدن اندر بقا

عمر همچون جوي نونو مي‌رسد
مستمري مي‌نمايد در جدا

از نظر امام حسين(ع) بي‌دليل نيست که بايد انسان اميدوار بماند، زيرا خداوند پيش از آن که بر ضعف انسان تأکيد کند بر قدرت و لطف و رأفت خود پافشاري مي‌کند تا انسان بداند که با بودن خداوند، براي نوميدي توجيهي باقي نمي‌ماند.

«بار پروردگارا! پيش از آنکه وجود ضعيفم در جهان هستي نمودار گردد، تو خود را با لطف و محبت توصيف فرموده‌اي. آيا پس از آنکه وجود ضعيف و ناچيزم ايجاد گشت، لطف و محبت خود را از من دريغ خواهي داشت؟»

به تعبير ديگر امام حسين(ع) از خداوند مي‌خواهد که نگرش خود را عوض نکند و او را بندگي‌اش بيرون نبرد؛ به ضعف بنده ننگرد، بلکه به لطف خود بنگرد تا از چنين نفي و اثباتي، غفران و اميد براي بنده فراهم آيد.

گر بگيري، کيت جست و جو کند
نقش با نقاش کي نيرو کند

منگر اندر ما، مکن در ما نظر
اندر اکرام و سخاي خود نگر

ما نبوديم و تقاضامان نبود
لطف تو ناگفته ما مي شنود14

-تحقق عشق: تمام تلاش حضرت امام حسين(ع) اين بود که در صحراي کربلا شاهد تحقق عشق‌ورزي او با خداوند باشد. عشق عصاره هستي و هدف تمايي حرکت امام حسين(ع) و دعاي عرفه اوست.

عشق نه تنها در عرفان بلکه در حکمت و فلسفه نيز مورد توجه خاص قرار گرفته و حکماي بزرگي چون بوعلي15 و صدرالمتألهين16 و... درباره آن به تفضيل سخن گفته‌اند که از آن ميان، حکيم بزرگ شيخ اشراق [شهاب‌الدين سهروردي] در تعريف عشق مي‌گويد:

محبت چون به غايت رسيد آن را عشق خوانند. العشق محبه مفرط. و عشق از محبت خاص‌تر، و محبت خاص‌تر از معرفت است. پس اول‌پايه معرفت است و دوم‌پايه محبت و سوم‌پايه عشق، و به عالم عشق که بالاي همه است نتوان رسيد تا از معرفت و محبت، دوپايه‌‌ي نردبان نسازد. عشق را از عشقه گرفته‌اند و عشقه گياهي است که در باغ پديد آيد در بن درخت. اول بيخ در زمين سخت کند، پس سر برآورد و خود را در درخت بپيچد و هر غذا که با آب و هوا به درخت مي‌رسد به تاراج ‌برد تا آنگاه که درخت خشک شود.

همچنان در عالم انسانيت که خلاصه موجودات است... چون اين شجره طيبه باليدن آغاز کند و نزديک کمال رسد عشق از گوشه‌اي سر برآورد، خود را در او پيچد،تا به جايي رسد که هيچ نم بشريت در او نگذارد... پس عشق اگر چه جان را به عالم بقا مي‌رساند، تن را به عالم فنا باز آرد، زيرا که در عالم کون و فساد هيچ چيزي نيست که طاقت بار عشق تواند داشت.

حکيم ديگري درباره واژه عشق گفته است:

کلمه مقدس عشق را امامان به ما آموختند که ما از اين کلمه حسن استفاده کنيم، بيگانه از اين کلمه سوء استفاده کرد و گر نه آنچه که در روايات است تشويق به عشق صحيح است که عشق به ذات اقدس اله و عبادت الهي است که همان عشق عرفاني و عشق حماسه است.

در تحليل نهايي سخنان امام حسين(ع) بايد توجه کرد که سالار شهيدان و امام عاشقان، در روز عاشورا به محبوب خود عرض کرد: «الهي و سيدي وددت أن اقتل و أحيا سبعين ألف في طاعتک و محبتک، سيما أذا کان في قتلي نصره دينک واحياء امرک و حفظ ناموس شرعک.»

در اين فراز کوتاه، محور اصلي و اساسي تمام اهداف و انگيزه‌هاي قيام حسيني، مشخص گرديده و آن هم عشق و محبت به خداوند سبحان است، زيرا حضرت مي‌گويد: دوست دارم در راه فرمان‌برداري و عشق به خدا، هفتاد هزار بار (کنايه از کثرت بي‌شمار است) کشته و زنده شوم؛ خصوصاً اگر در کشته شدن من دين تو ياري شود و حکم شرع تو احيا گردد.17

با توجه به اينکه در کلام انسان معصومه شائبه مبالغه و اغراق راه ندارد، معلوم مي‌شود که تنها هدف و انگيزه‌اي که مي‌تواند شايسته و سزاوار اين تعبير سالار عاشقان باشد چيزي جز محبت و عشق به خدا نيست. زيرا کدام هدف لياقت آن را دارد که انسان کامل بگويد من دوست دارم هفتاد هزار بار براي آن قرباني شوم؟! اين‌جاست که مي‌توان فهميد پيام آن کلام قدسي اميرالمومنان چيست که فرمود: محبت و عشق به خداوند آتش است که به هر چه برسد مي‌سوزاند، انوار فراواني است که بر هر چه بتابد روشن و منور مي‌گرداند، ابر پرباري است که بر هر چه بوزد به حرکت و نشاط در مي‌آورد، آب حيات و چشمه بقايي است که همه چيز را زنده مي‌‌کند، زمين حاصلخيزي است که زمينه رويش هر خير و برکتي را فراهم مي‌نمايد. آنكه خداي خويش را از صميم جان دوست مي‌دارد خدايش همه چيز به او عطا مي‌کند.18

همين عشق بود که سالار عاشقان را وادار نمود تا در عرفات بگويد: «ماذا وجد من فقدک و ما الذي فقد من وجدک. لقد خاب من رضي دونک بدلا»19 و در نينوا گفتار را به کردار، و عشق نيايشي و عرفاني را به عشق حماسي و عيني پيوند دهد.

در نامه‌اي که امام حسين(ع) به معاويه درباره رد بيعت با يزيد نوشته است: «و اني والله ما اعرف افضل من جهادک فان افعله، فانه قربه الي ربي و ان لم افعله فاستغفرالله لديني و اساله التوفيق مما يحب و يرضي.»20

در اين کلام حضرت نيز تقرب و عشق به خدا و جلب رضايت حق به عنوان يگانه‌محور و انگيزه قيام او معرفي شده است.


پي نوشت ها:
1- فرهنگ سخنان امام حسين (ع) به کوشش محمد دشتي، قم، انتشارات مشهد، ص 311.
2-همان ونيز همان ص 313.
3-نهج البلاغه.
4-فرهنگ سخنان امام حسين(ع)ص 314-315.
5-همان،ص319.
6-رهبران يزدي، ماشاءالله، «نيايش امام حسين(ع) در روز عرفه » ، در مجموعه مقالات همايش امام حسين(ع) ،ج 10 ، تهران مرکز چاپ ونشر مجمع جهاني اهل بيت(ع) ، 1381 ، ص 61 .
7-رهبران يزدي، ماشاءالله، « نيايش امام حسين (ع) در روز عرفه»، در مجموع مقالات همايش امام حسين (ع)، ص 65
8-علامه جعفري، نيايش امام حسين (ع) در روز عرفات، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوي، 1380، ص 420
9-علامه جعفري، نيايش امام حسين (ع) در صحراي عرفات، ص 54.
10-حافظ
11-مولوي
12-حافظ
13-حافظ
14-مثنوي معنوي
15-صادقي ارزگاني، محمد امين، جلوه هاي عرفاني نهضت حسيني، ص 72
16-رسائل، رساله عشق، ص 374.
17-صادقي ارزگاني، محمد امين، جلوه هاي عرفاني نهضت حسيني، ص 94
18-بحارالانوار، ج 70، باب 43 ص 23.
19-شيخ عباس قمي، مفاتيح الجنان، دعاي عرفه، ص 340، چه دارد آن کسي که تو را ندارد و چه ندارد آن کسي که تو را دارد. ضرر کرده [است] کسي که به غير دوست راضي شده و غير تو را دوست دارد.
20-رجال کشي، ص 50، به خدا سوگند من هيچ کاري را برتر از پيکار با تو نمي‌شناسم. اگر آن را انجام دهم تنها براي تقرب به خداست و اگر انجام ندادم براي دين خدا از خدا آمرزش مي‌طلبم و از او مي‌خواهم که مرا به آن‌چه دوست دارد و مورد پسند اوست توفيق دهد.

منابع و مآخذ:
- قرآن کريم
- فرهنگ سخنان امام حسين(ع) به کوشش محمد دشتي، قم انتشارات مشهور،
- نيايش امام حسين(ع) در روز عرفه در مجموعه همايش امام حسين(ع)، ج. ا، تهران، مرکز چاپ و نشر مجمع جهاني اهل بيت (ع)، 1381
-ديوان حافظ
-مفاتيح الجنان، شيخ عباس قمي
-نيايش امام حسين (ع) در روز عرفات، محمدتقي جعفري مشهد، انتشارات آستان قدس رضوي، 1380
-مثنوي معنوي، مولوي، به کوشش رينولد نيکلسن، اميرکبير، 1363.
-جلوه‌هاي عرفاني نهضت حسيني، محمد امين صادقي ارزگاني، قم، بوستان کتاب 1384.


منبع: سايت سازمان تبليغات اسلامي