با تو آن عهد كه در وادي ايمان
بستيم .
« ان اول بيت وضع للناس للذي ببكه مباركا و هدي للعالمين فيه آيات بينات مقام
ابراهيم و من دخله كان امنا(1 )
كعبه , نخستين خانه اي است كه
براي بندگي مردم , در سرزمين مقدس مكه بنا شده است .
خانه ي فزوني بخش خير و خوبي , خانه اي كه براي همه ي هستي هدايت است . نشانه
هاي آشكاري از خدايي بودن اين خانه در آن است . مقام ابراهيم يكي از آن نشانه
هاست . هر كس به حريم الهي اين خانه وارد شود. در امن و آرامش خواهد بود.
اين بيان , ظاهر آيه ي شريفه
است و همين طور هم هست , از همين رو , حتي حيوانات كه در حريم كعبه هستند , به
هيچ رو نبايد صيد شوند يا آسيب ببينند(2 ) اما اين معناي ظاهري , ژرفاي بيشتري
هم دارد و مي دانيم كه براي دريافت باطن و ژرفاي آيات خدا بايد دست نياز به سوي
عترت رسول اكرم (ص ) دراز كنيم .
در آستان صادق آل محمد امام
جعفربن محمد(ص ) زانوي شاگردي و ادب مي زنيم و از درياي بيكران علوم قرآني آن
بزرگ . در و گهر بر مي گيريم .
ابوحنيفه كه پيش تر شاگرد امام
صادق (ع ) بود , اينك به تحريك حكومت و تشويق و خواسته ي دل , مدعي مكتب و مرام
گشته است و رو در رو با امام صادق (ع ) داعيه ي دانش دارد.دانش دروغيني كه ثمره
ي آن بدعت ها و كژي هايي است كه در دين پديد آورد. امام صادق (ع ) پيوسته مي
كوشيد تا با برهان و دليل , اشتباهات و ناداني هاي او را بر وي آشكار كند و او
را از كژروي و گم راه كردن ديگر باز دارد.
يك بار ديگر در گفتگوي قرآني , امام (ع ) از او پرسيد :
اي ابوحنيفه , آن سرزمين مقدس كجاست كه خداوند درباره اش مي فرمايد : هر كس
وارد آن جا شود , در امان خواهد بود
پاسخ اين پرسش ظاهرا روشن بود و از اين رو ابوحنيفه بي درنگ گفت : منظور كعبه و
حريم آن است .
امام (ع ) دوباره از او پرسيد :
مگر حجاج بن يوسف , آن گاه كه عبدالله بن زبير به كعبه پناهنده شد , آن جا را
با منجنيق نكوبيد مگر كعبه را ويران نكرد مگر نه اين است كه عبدالله و ياران او
را كشت آيا آن ها در خانه ي خدا , در امان بودند آيا اين آيه ي قرآن به اين
ترتيب نادرست خواهد بود (3 )
ابوحنيفه كه اين سخن را شنيد , مات و مبهوت ماند كه چه بگويد. او سكوت كرد چون
حرفي براي گفتن نداشت .
اين گفتگوي امام صادق (ع ) با
ابوحنيفه را : كه بخشي از يك محاجه و مناظره ي شيرين و شنيدني است ـ در پايان
همين گفتار پي خواهيم گرفت . اينك با بهره گيري از بيانات ديگري از اين امام
همام , جلوه هاي گوناگوني از تفسير و تبيين اين آيه ي شريفه را مي نگريم تا از
نورانيت آيه ي قرآن همراه با تفسير امام بهره مند شويم :
« سماعه بن عمران » مي گويد : به امام صادق (ع ) عرض كردم مردي مالي از من برده
و مدتي است از من پنهان شده است . اكنون او را ديدم كه به دور كعبه طواف مي
كند. آيا مي توانم به سراغش بروم و طلبم را از او بخواهم
امام فرمود :
« خير. كاري به او نداشته باش . حتي به او سلام هم نكن . مبادا كه او را
بترساني . بگذار تا طوافش تمام شود و از حرم خارج گردد , آن گاه به سراغش برو .
» (4 )
مي بينيد كه از منظر امام . حرمت حريم تا آن جاست كه ترساندن وامدار توسط
بستانكار را هم جايز نمي داند. مبادا كه اين امر موجب ترس ولرز او در حريم امن
خدا شود. فراتر از اين , حتي اگر كسي در بيرون , دست به جنايتي بيالايد و به
حرم بگريزد. به بيان امام , هيچ كس حق ندارد او را در حرم دستگير كند. اما او
را باز مي دارند از اينكه به بازار بازگردد و خريد و فروش كند و نيز آب و غذا
را از او دريغ مي كنند و ديگران را از سخن گفتن با او باز مي دارند. و خلاصه او
را در حصر مالي و غذايي و روحي قرار مي دهند تا ناچار شود از حرم خارج گردد و
آن گاه در بيرون از حرم دستگير مي شود. البته اگر كسي در داخل حرم مرتكب جنايتي
شود. از آن جا كه حرمت را شكسته است , همانجا حد خدا بر او جاري مي شود . (5 )
آن چه گفتيم بيان ظاهر آيه بود
و به احكام شرعي حرمت حرم مربوط مي گشت . امام چنان كه امام صادق (ع ) به
ابوحنيفه فرمود : چه بسا كساني اين حرمت را پاس ندارند و پناهندگان را از دم
تيغ بگذرانند. اما باز هم درستي سخن خدا جاودانه و خدشه ناپذير است . در توضيح
اين مطلب به بيانات ديگري از امام صادق (ع ) گوش دل مي سپاريم .
« كسي كه داخل حرم خدا شود , در
حاليكه به آن جا پناهنده گشته است . اگر احيانا به خاطر شكستن حرمت حرم , توسط
كساني كه به اين حرمت اعتنا نمي كنند , آزاري بيند ياكشته شود , از خشم و غضب
خدا در امان مي ماند. »
يعني به همين خاطر كه در حريم
خدا كشته شده است گناهانش آمرزيده مي شود و در روز قيامت از خشم خدا در امان
خواهد بود. همين مطلب با بيان ديگري در دعاهاي حرم آمده است .
« بارالها! خانه خانه ي توست و من هم بنده ي تو و تو خود فرموده اي كه هر كس
وارد اين خانه شود , در امان خواهد بود. پس اي خدا مرا از عذاب خويش مامون
بدارو از خشم خود پناهم ده » . (6 )
ناگفته پيداست كه مصون ماندن از خشم خدا بسيار مهم تراز آسيب جاني است . اين
آزاري است گذرا و ناپايدار و آن , عذابي است جاودانه و دردناك . اما امنيت و
آسايش روحي در اين دنيا و نيز در آخرت حاصل نمي آيد مگر به يك شرط كه آن را
امام صادق (ع ) فرموده است .
يكي از شيعيان مي گويد : از امام صادق (ع ) در باره ي اين آيه ي شريفه پرسيدم :
« هر كس به حريم كعبه در آيد. در امان است . »
امام فرمود :
مطلبي از من پرسيدي كه كم تر كسي تا به حال از من پرسيده است . آن گاه در توضيح
آيه فرمود :
« هر كس قصد زيارت اين خانه را كند در حالي كه مي داند كعبه خانه اي است كه
خداوند دستور داده است تا مردم به زيارت آن جا بشتابند و در حالي آنجا را زيارت
كند كه نسبت به ما خاندان به راستي شناخت و معرفت داشته باشد , چنين كسي , در
دنيا وآخرت , از خطرات مامون و مصون است . » (7 )
كسي ديگري همين مطلب را به گونه اي ديگري از امام صادق (ع ) مي پرسد.او سئوال
مي كند : خداوند درباره ي كعبه چنين فرموده است :
« در آن جا نشانه هاي روشني مثل مقام ابراهيم وجود دارد و هر كس هم به حريمش
داخل شود در امان مي ماند. »
اما اين در حالي است كه گروه هاي منحرف و گژراهه مثل « مرجئي » و « قدري » و «
خارجي » و حتي « زنديقي » كه هرگز به خدا ايمان نياورده است , به حريم كعبه
وارد مي شوند , آيا اينان , همگي ـ از عذاب خدا ـ در امان هستند.
امام عليه السلام فرمود :
هرگز. آنان نه تنها از عذاب خدا در امان نيستند , بلكه هيچ كرامتي هم بر آن ها
نخواهد بود.
آن شخص مي گويد : به امام (ع ) عرض كردم : فدايت شوم , پس منظور از اين آيه
چيست و آن حضرت فرمود :
« هر كس وارد حريم كعبه شود در حالي كه ـ حق امامت وولايت ـ ما خاندان را مي
شناسد. همانگونه كه حق عظمت و حرمت كعبه را مي داند , از آلودگي ها وگناه بيرون
مي آيد و خداوند غم و اندوه اورا در دنيا و آخرت كفايت مي كند وبرطرف مي سازد .
» (8 )
گفتار گرانمايه اي را حضرت رسول اكرم (ص ) از جناب جبرئيل و او از جانب ميكائيل
و او از حضرت اسرافيل و او هم از سوي خداوند متعال درباره ي حضرت علي (ع )
فرموده است كه تاكيد دوباره اي است بر همان سخن پيشين :
« ... و علي را نشانه ي آشكار هدايت قراردادم تا مردم از گم راهي به درآورد ,
او را دري دانستم كه هر كس بخواهد به حريم معرفت من درآيد , از آن در داخل شود.
او را خانه اي قرار دادم كه هر كس به آن وارد شود از آتش عذاب در امان مي ماند
. (9 )
بنابراين امنيت جاني و معنوي و روحاني و ديني و حقيقي و آخرتي , از آن كسي است
كه به حريم كعبه درآيد در حالي كه گوهر گرانبهاي ولايت از اهل بيت را در صدف
جان داشته باشد و فراتر از اين , اصلا كعبه ي حقيقي ـ كه هر كس به حريم او
درآيد از عذاب وگمراهي در امان است ـ همان وجود نازنين و نوراني حضرت مولي
الموحدين علي بن ابي طالب عليه السلام است .
مطلب , مهمتر و فراتر از آن است كه مسلمانان در حج انجام مي دهند. روح حج ,
ولايت امامان عليه السلام است . شنيدن برخي سخنان ديگر بيانگر حقايق ژرف ديگري
است :
يك سال در موسم و مراسم حج , امام باقر عليه السلام به مردمي كه به گرد خانه ي
خدا طواف مي كردند , نگاه كرد و فرمود :
« در دوران جاهليت نيز همين گونه طواف مي كردند. »
منظور امام عليه السلام روشن است , حج مسلمانان در روزگار امام باقر عليه
السلام چون همراه با امر مهم ولايت نبوده , حج حقيقي نيست . به دنباله ي سخن
امام باقر عليه السلام گوش مي سپاريم :
« همانا اين مردم فرمان يافته اند تا به گرد كعبه طواف كنند و سپس به نزد ما
(اهل بيت ) بيايند و ولايت و مودت خويش را به آگاهي ما برسانند و ياري و
نصرتشان را بر ما عرضه كنند. »
امام عليه السلام پس از بيان اين نكته ي مهم , اين آيه را كه دعاي حضرت ابراهيم
درباره ي فرزندش اسماعيل است , تلاوت فرمود :
« خدايا دل هاي مردم را چنان قرار ده كه به سوي ايشان پر بكشد » (10 )
اجابت دعاي حضرت ابراهيم عليه السلام به آن است كه دل هاي مردم خدا به سوي
فرزندان حضرت ابراهيم يعني ائمه عليه السلام پر بكشد.
در ماجرايي كه « سدير » نقل مي كند به اين موضوع باز هم تاكيد شده است . او مي
گويد : من داشتم از مسجدالحرام خارج مي شدم . امام باقر عليه السلام را زيارت
كردم كه در حال داخل شدن به مسجد الحرام بود , آن حضرت دست مرا گرفت و رو به
خانه ي خدا كرد و فرمود :
همانا مردم دستور دارند كه به نزد اين سنگ ها بيايند و به گرد آن ها طواف كنند
و سپس به نزد ما بيايند و ما را از ولايتشان آگاه كنند و اين است سخن خداوند كه
مي فرمايد :
« و به راستي من نسبت به كسي كه توبه كند و ايمان آورد و عمل صالح انجام دهد و
هدايت جويد , بسي آمرزنده ام . » (11 )
سپس امام عليه السلام به سينه مبارك اشاره فرمود و گفت :
يعني به ولايت ما راه جويد.
سپس به من فرمود :
اي سدير! من اينك كساني را كه مردم را از دين خدا باز مي دارند , به تو مي
نمايانم .
آن گاه به ابوحنيفه و سفيان ثوري (دو نفر از دانشمندان سني ) نگريست در حالي كه
هر يك در مسجد الحرام حلقه اي و مجلسي تشكيل داده بودند. سپس فرمود :
« اينان همان كساني اند كه مردم را از دين بازداشته اند; بي آن كه هدايتي از
جانب خدا داشته باشند و يا كتاب آشكاري نزدشان باشد. اينان مردمان پليدي اند كه
اگر در خانه شان مي نشستند (و دست از فريب مردم برمي داشتند) چنان مي شد كه چون
مردم به هر سو مي رفتند كسي را نمي يافتند تا آنان را از (دين ) خدا و رسول خبر
دهد , ناگزير به نزد ما مي آمدند و ما هم ايشان را از (دين ) خدا و رسول آگاه
مي كرديم . (12 )
آري , حج حقيقي آن است كه حاجيان حين انجام آن مراسم ظاهري , معالم دينشان را
نيز بياموزند و آموزش درست دين جز از طريق وارثان قرآن و صاحبان سنت نبوي ,
يعني ائمه عليه السلام مقدور نيست .
در تاكيدي دوباره بر اين كه روح و حقيقت حج , رجوع به امام عليه السلام است ,
به اين بيان زيباي امام صادق عليه السلام گوش جان مي سپاريم :
ذريح , يكي از ياران امام صادق عليه السلام مي گويد : به امام عليه السلام عرض
كردم : خداوند در كتابش دستوري داده است كه دوست دارم آن را عمل كنم . امام
فرمود : كدام دستور عرض كردم : همان كه مي فرمايد : سپس بايد تفث انجام دهند و
نيز بايد به نذرشان وفا كنند. امام فرمود : منظور از انجام تفث ديدار امام است
و منظور از وفاي به نذر , انجام اين مناسك حج .
عبدالله بن سنان مي گويد : من به خدمت امام صادق عليه السلام رسيدم و معناي
همين آيه را پرسيدم . فرمود :
يعني گرفتن ناخن و كوتاه كردن موي پشت لب و از اين قبيل .
عرض كردم : ذريح از شما روايت كرده است كه فرموده ايد : « بايد تفث انجام دهند.
» ديدار امام است و وفاي به نذر انجام اين مناسك ! فرمود :
راست مي گويي , ذريح هم راست مي گويد. همانا قرآن ظاهر و باطن دارد. اما چه كسي
مي تواند آن چه را كه ذريح دربرمي گيرد , تحمل كند.
از اين بيان به روشني پيداست كه ذريح از كساني بوده كه شايستگي آن را داشته است
تا معارف بلند امامان را تحمل كند و نيز دانسته مي شود كه اصل واساس حج ديدار
امام است .
گفته بوديم , گفتگوي امام صادق عليه السلام با ابوحنيفه را ـ كه در آغاز اين
گفتار آورديم ـ پي مي گيريم . اينك دنباله ي آن گفتگو :
ابوبكر حضرمي , كه در آن مجلس حاضر بود , مي گويد : از امام عليه السلام پرسيدم
: معناي آن چه كه فرموديد چه مي شود آن حضرت پاسخ داد :
...(و من دخله كان امنا)
« فمن بايعه و دخل و مسح علي يديه و دخل في عقده اصحابه كان آمنا . (13 )
سرانجام چنان خواهد شد كه حضرت صاحب الزمان ـ كه جانهايمان فدايش باد ـ به مكه
مي آيد و در كنار كعبه دعوتش را آشكار مي سازد و در آن هنگام هر كس با آن حضرت
بيعت كند و همراه او به حريم خانه ي خدا درآيد و دست مبارك او را مسح كند و در
گروه ياران او قرار گيرد , البته كه در امان مي ماند.
با نگاهي دوباره به آن چه كه تاكنون گفتيم اينك عرض مي كنيم :
يا صاحب الزمان !
ما كعبه را بي ياد تو زيارت نمي كنيم . تو را صاحب حج و امير حاجيان مي دانيم .
بي اعتقاد به ولايت تو حج نمي گزاريم . همراه با ولايت تو به حريم خانه خدا
وارد مي شويم .
اي صاحب عصر!
زمان ظهور كه جاي خود دارد , ما هر روز صبح و شام , با اميد و آرزوي بسيار با
تو تجديد عهد مي كنيم . هر روز زمزمه مي كنيم :
اللهم اني اجدد له في صبيحه يومي هذا و ماعشت من ايامي عهدا و عقدا و بيعه له
في عنقي , لا احول عنها و لا ازول ابدا . (14 )
بارالها! من در اين صبحگاه و در تمامي دوران عمر , عهد و پيمان و بيعتي را كه
از حضرت مهدي عليه السلام به گردن دارم , تجديد مي كنم و هرگز از آن روي نمي
گردانم و آن عهد را نمي شكنم .
يا ابن الحسن !
با يك دنيا اميد و آرزو به حريم ولايت تو وارد مي شويم و مي گوييم :
اشهد انك الامام المهدي قولا و فعلا . (15 )
با همه ي وجود شهادت مي دهيم كه تو در گفتار و كردار به راستي كه امام هدايت
شده اي .
دست تو را مي بوسيم و خاك پايت را توتياي چشم مي كنيم .
مهدي جان !
صادقانه و با صفا پيوسته دعا مي كنيم كه :
اللهم اجعلني من اعوانه و انصاره , و الذابين عنه و المسارعين اليه في قضا
حوائجه , و الممتثلين لا و امره , و المحامين عنه و السابقين الي ارادته و
المستشهدين بين يديه (16 )
بارالها! مرا از ياران و مددكاران او قرار ده .
خدايا! مرا از پاسداران حريم ولايت او به شمار آور.
من از كساني باشم كه در برآوردن خواسته ها و حاجتهاي آن عزيز سرعت مي گيرد و
شتاب مي ورزد.
از كساني كه در فرمانبري از او بر ديگران سبقت مي گيرد.
و در ركابش شهد شهادت مي نوشد
پاورقي :
1 ـ آل عمران : 95 و 96
2 ـ كافي 4 : 226
3 ـ علل الشرايع : 89
4 ـ كافي 4 : 241
5 ـ كافي 4 : 258
6 ـ تفسير نورالثقلين 1 : 70
7 ـ كافي 4 : 545
8 ـ تفسير عياشي 1 : 188
9 ـ كافي 4 : 545
10 ـ ابراهيم (14 ) : 37
11 ـ طه (20 ) : .82
12 ـ كافي 1 ـ 392
13 ـ علل الشرايع : 89
14 ـ قسمتي از دعاي عهد
15 ـ مفاتيح الجنان , استغاثه به امام زمان عليه السلام
16 ـ قسمتي از دعاي عهد
منبع:
روزنامه جمهوري
اسلامي 24/09/1384 صفحه مقالات