حج در سيره پيامبر(صلى الله عليه وآله) 

جواد محدثى


مقدمه
نگاه و پيروى از اسوه و الگو، آدمى را زودتر به هدف مى رساند.

پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) و امامان(عليهم السلام) و اولياى دين، سرمشق مسلمانان اند و آشنايى با سيره اخلاقى و عبادى آنان، براى بهتر پيمودن اين مسير بسيار مفيد است.

از اين رو، توجه به سيره پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) در عبادت، به ويژه در انجام مناسك حج و حضور در اين شعائر ابراهيمى، براى امت او كارساز است.

آنچه مى خوانيد، نمونه هايى است از شيوه حج گزارى آن حضرت، كه در منابع تاريخى و حديثى آمده است، باشد كه آن «اسوه حق» را در همه ابعاد زندگى الگوى عمل قرار دهيم، تا زودتر و درست تر به مقصود برسيم.

حرمت مكه و كعبه
خانه توحيد و قبله مسلمين، كه بازسازى آن، يادگار ابراهيم خليل(عليه السلام) است، مكانى است مقدس و شهرى است مورد احترام. پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) نيز اين حرمت را پاس مى داشت و با ذكر و دعا و رعايت ادب، بر قداست آن توجه مى داد و با تهليل و تكبير وارد شهر و حرم الهى مى شد. هنگام رفتن به مكه، از تپه شمالى وارد و از ناحيه جنوب خارج مى گشت.(1)

نقل شده است كه تنها يك بار به درون كعبه رفت. جامه و عبايش را زير پاى خود انداخت و كفش هايش را از پاى در آورد و ميان دو ستون داخل كعبه، دو ركعت نماز گزارد.(2)

هنگام ورود به مكه، خدا را به عنوان «ذى المعارج» و صاحب والايى بسيار مى ستود. در مسير راه، هنگام برخورد با هر سواره اى يا فراز آمدن بر هر تپه اى يا فرود آمدن به هر وادى و در فرصت هاى آخر شب و در پى نمازها « لَبَّيْكَ اللّهُمَّ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ لا شَرِيْكَ لَكَ لَبَّيْكَ » مى گفت(3) و گاهى در طول راه، پياده ها را سوار بر شتر خويش مى كرد.

احرام و تلبيه
پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) در دو پارچه يمانى احرام مى بست; همان دو جامه احرام كه هنگام وفات نيز در همان ها كفن شد.(4)

جابربن عبدالله نقل كرده كه پيامبر هنگام احرام اينگونه لبّيك گفت:

«لَبَّيْك، اَللَّهُمَّ لَبَّيْك، لَبَّيْكَ لا شَرِيكَ لَكَ لَبَّيْك، اِنَّ الْحَمْدَ وَ النِّعْمَةَ لَكَ وَ الْمُلْكَ، لا شَرِيكَ لَكَ لَبَّيْك ».(5)

همچنين نقل شده كه آن حضرت، شب را در ذو الحُليفه مى گذراند. هنگام صبح، پس از نماز فجر، بر مركب خويش سوار مى شد و لبيك مى گفت. فضل بن عباس نيز نقل كرده كه پيامبر، در طول سفر، لبيك مى گفت تا آن كه رمى جمره عقبه كند. آنگاه هفت سنگ بر جمره عقبه مى زد و با هر سنگريزه، تكبير مى گفت(6) و چون از گفتن لبيك فراغت مى يافت، از خداى متعال، مغفرت و رضايت او را مى خواست و در خواست رهايى از آتش دوزخ داشت.(7)

از محرمات احرام، زير سايه رفتن است، مگر آنگاه كه به منزلگاه برسند و زير سقف يا خيمه بگذرانند.

روزى يكى از معاندان، از امام كاظم(عليه السلام) در باره استظلال (زير سايه رفتن) پرسيد و اين كه مگر ميان سايه كجاوه در حال سفر با سايه خيمه در حال نزول فرقى هست؟ حضرت موسى بن جعفر(عليهما السلام) او را از اين كه در دين قياس مى كند نكوهش كرد و فرمود: ما مثل پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) عمل مى كنيم و مثل او ذكر و لبيك مى گوييم. سپس فرمود:

«پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) بر مركب خويش سوار مى شد و هنگام سوار شدن، سايه بان نداشت و گاهى حرارت آفتاب او را رنج مى داد. بعضى از بدنش را با بعضى ديگر و گاهى صورتش را با دستش مى پوشانيد. اما آنگاه كه در منزلگاه فرود مى آمد، زير خيمه و سايه خيمه يا سايه ديوار قرار مى گرفت.»(8)

از مواقع استجابت دعا، هنگام ورود به خانه خداوند است كه چشم زائر به بيت الله مى افتد. خدايى كه از بندگانش خواسته به زيارت خانه اش آيند، سزاوار است كه در لحظه ورود ميهمان، پذيرايى كند و پذيرايى خدا استجابت دعاست. از اين رو، در آن لحظه سفارش به دعا شده است. پيامبر گرامى(صلى الله عليه وآله) نيز چنين روشى داشت و هنگامى كه از طرف خانه يعلى مى خواست وارد مسجد الحرام شود، رو به كعبه مى ايستاد و اين چنين دعا مى كرد:

«إنَّ النَّبِيّ(صلى الله عليه وآله) إذا جاء مكاناً من دار يعلى استقبل البيتَ فَدَعا».(9)

ادب طواف
در سيره نبوى، در باره «طواف» نكات متعددى نقل شده كه به برخى از آن ها اشاره مى شود:

از امام صادق(عليه السلام) در باره ويژگى طواف پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) پرسيدند. حضرت فرمود:

پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) شب و روز، ده بار طواف مى كرد; هر بار هفت دور. سه بار در آغاز شب، سه بار در آخر شب، دو بار هنگام صبح و دو بار بعد از ظهر. و در فاصله اين نوبت ها به استراحت مى پرداخت.(10)

در حديثى از امام هادى(عليه السلام) نقل شده كه آن حضرت فرمود:

«إنّ رَسُولَ الله كانَ يطوفُ بالبيتِ وَ يُقَبِّلُ الْحَجَرَ».(11)

«پيامبر خدا خانه خدا را طواف مى كرد و حجر الاسود را مى بوسيد.»

امام صادق(عليه السلام) در حال طواف بود كه سفيان ثورى از آن حضرت پرسيد: وقتى پيامبر(صلى الله عليه وآله)هنگام طواف به حجر الأسود مى رسيد، چه مى كرد؟ حضرت فرمود: «كانَ يستلِمُهُ في كلّ طواف فريضة و نافلة» ، در هر طواف واجب و مستحب، دست بر آن مى كشيد. آنگاه امام صادق به طواف پرداخت و چون مقابل حجرالاسود رسيد، عبور كرد و آن را استلام نكرد. سفيان ثورى خود را به حضرت رسانيد و گفت: مگر نفرموديد كه پيامبر در هر طواف واجب و مستحب، حجرالأسود را لمس مى كرد؟ پس چرا خودتان چنين نكرديد؟ امام صادق(عليه السلام)فرمود: مردم براى پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله)جايگاهى قائل بودند كه براى من قائل نيستند. وقتى پيامبر به حجر الأسود مى رسيد، راه را براى حضرتش مى گشودند تا استلام كند و من خوش ندارم كه در ازدحام و شلوغى جمعيت وارد شوم.(12)

از على(عليه السلام) نيز روايت شده است كه:

«كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(صلى الله عليه وآله) يَسْتَلِمُ الرُّكْنَيْنِ; الَّذِي فِيهِ الْحَجَرُ الاَْسْوَدُ وَ الرُّكْنَ الْيَمَانِيَّ، كُلَّمَا مَرَّ بِهِمَا فِي الطَّوَافِ».(13)

آنچه در انجام مناسك و عبادات مهم است، تبعيت از سيره اولياى دين است و اين عملى تعبّدى است نه قياسى و استحسانى. پيروان واقعى نيز بايد در كيفيت حج گزارى، دقيقاً بر اين منوال و سيره حركت كنند.

پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) هرگاه عبورش به حجرالأسود و يمانى مى افتاد، آن را استلام مى كرد و دست بر آن ها مى كشيد. آنچه در انجام مناسك و عبادات مهم است، تبعيت از سيره اولياى دين است و اين عملى تعبّدى است نه قياسى و استحسانى. پيروان واقعى نيز بايد در كيفيت حج گزارى، دقيقاً بر اين منوال و سيره حركت كنند.

بريدبن معاويه عِجلى از حضرت صادق(عليه السلام)پرسيد:

چرا مردم هنگام طواف، ركن حجرالأسود و يمانى را استلام مى كنند، اما دو ركن ديگر كعبه را استلام نمى كنند؟

حضرت فرمود: همين پرسش را عبادبن صُهَيب بصرى هم از من پرسيد. به او گفتم: زيرا كه پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) اين دو را استلام كرد، اما آن دو را استلام نكرد و بر مردم است كه آنگونه عمل كنند كه پيامبر عمل كرده است:

«إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلى الله عليه وآله) اسْتَلَمَ هَذَيْنِ وَ لَمْ يَسْتَلِمْ هَذَيْنِ فَإِنَّمَا عَلَى النَّاسِ أَنْ يَفْعَلُوا مَا فَعَلَ رَسُولُ اللَّهِ(صلى الله عليه وآله) ...».(14)

آب زمزم
زمزم، به صورت چشمه اى زير پاى اسماعيل(عليه السلام) جوشيد. در آن وادىِ خشك و بى آب، كه سعى هاجر ميان صفا و مروه، براى يافتنِ آب به جايى نرسيد، به اعجاز الهى، مايه آبادانى و بركت آن منطقه شد. آب زمزم فضيلت بسيار دارد و نوشيدن از آن مستحب است.

از حضرت رسول(صلى الله عليه وآله) روايت است كه:

«مَاءُ زَمْزَمَ دَوَاءٌ مِمَّا شُرِبَ لَهُ».(15)

«آب زمزم براى هر دردى كه به خاطر آن نوشيده شود، درمان است.»

پيامبر اعظم(صلى الله عليه وآله) به اين آب علاقه داشت و از آن مى نوشيد و گاهى مى فرمود تا براى او سوغات آورند. به نقل ابن شهر آشوب:

«كانَ النّبيُّ يأتي زَمْزَمَ فَيَشرِبُ مِنها شَربَةً».(16)

«پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) سراغ زمزم مى رفت و از آب آن مى نوشيد.»

در اين حديث روشن نيست كه اين عمل، شيوه آن حضرت در پيش از اسلام و قبل از بعثت بوده يا پيش از هجرت و يا به دوران رسالت بر مى گردد. اما نقل ديگرى وجود دارد كه اهتمام آن حضرت را به آب زمزم مى رساند:

«كَانَ النَّبِيُّ(صلى الله عليه وآله) يَسْتَهْدِي مِنْ مَاءِ زَمْزَمَ وَ هُوَ بِالْمَدِينَةِ».(17)

«پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) دورانى كه در مدينه بود، همواره مى خواست كه از آب زمزم برايش هديه و سوغات بياورند.»

قربانى
قربانى به درگاه خداوند، نشانه تسليم و تعبّد و فداكارى و ايثار است. از اين رو، مستحب است قربانى حاجى چاق، درشت و پرگوشت باشد. تا هم خير بيشترى به مردم برسد و هم گذشت بيشترى از مال، در راه خداوند صورت گيرد.

سيره حضرت رسول آن بود كه قوچى بزرگ، چاق و نر قربانى مى كرد. رنگش كبود مايل به سفيدى بود.

ابن عباس نقل مى كند كه پيامبر خدا دو گوسفند سفيد قربانى مى كرد، پاى خود را هنگام ذبح بر روى آن مى گذاشت و مى فرمود: «بِسْمِ اللَّهِ مِنْكَ وَ لَكَ، اللَّهُمَّ تَقَبَّلْ مِنْ مُحَمَّد...».(18)

و به روايت منقول از عبدالله بن سنان:

«پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) روز عيد قربان دو گوسفند ذبح مى كرد; يكى از جانب خود، ديگرى به نيابت از هر كس از امتش كه توان قربانى نداشت. امير مؤمنان(عليه السلام) نيز دو قربانى مى كرد; يكى از جانب خود و ديگرى از طرف پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) .»(19)

نقل ديگرى درباره شيوه قربانى كردن پيامبر چنين است:

«پيامبر دو گوسفند سفيد را نزديك مى آورد; يكى را ذبح مى كرد و مى فرمود: خدايا! اين از جانب محمد و آل محمد. ديگرى را نزديك مى آورد و هنگام ذبح مى فرمود: خداوندا! اين از جانب امّتم. هركس كه به يگانگى تو و به ابلاغ رسالتم شهادت دهد.» (20)

اين كه حاجى خود به قربانگاه رود و خود قربانى را سر ببرد، مطلوب و بهتر است از نيابت. انس بن مالك نقل مى كند كه پيامبرخدا(صلى الله عليه وآله) خود با دست خويش قربانى اش را ذبح مى كرد و نام خدا را بر زبان مى راند: «كانَ رَسُولُ اللهِ يَذْبَحُ أضحيتَهُ بِيَدِهِ وَ يُسمّى فِيها».(21)

حلق و تقصير
روز عيد قربان، روز پاكى جان و بيرون آمدن از تعلّقات و زدودن زوايد است. تراشيدن سر نيز يكى از نمادهاى «علقه زدايى» است. از امام صادق(عليه السلام)روايت شده است:

«قَالَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(صلى الله عليه وآله) يَوْمَ النَّحْرِ يَحْلِقُ رَأْسَهُ وَ يُقَلِّمُ أَظْفَارَهُ وَ يَأْخُذُ مِنْ شَارِبِهِ وَ مِنْ أَطْرَافِ لِحْيَتِهِ».(22)

«پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) روز عيد قربان، موى سرش را مى تراشيد. ناخن هايش را كوتاه مى كرد و بخشى از شارب و محاسن (ريش و سبيل) خود را كوتاه مى كرد.»

اين شيوه كه به نظافت و آراستگى و اصلاح سر و صورت مربوط مى شود، شايسته روز عيد است كه روز زينت و تجمّل است.

پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) روز عيد قربان دو گوسفند ذبح مى كرد; يكى از جانب خود، ديگرى به نيابت از هر كس از امتش كه توان قربانى نداشت. امير مؤمنان(عليه السلام) نيز دو قربانى مى كرد; يكى از جانب خود و ديگرى از طرف پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله).

رمى جمره
رمى جمره كه يكى از اعمال حج است. نشان طرد شيطان و راندن آن از خويش است. اين عمل در روز عيد قربان و دو روز بعد انجام مى گيرد.

از حضرت باقر(عليه السلام) روايت شده است كه فرمود:

«أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلى الله عليه وآله) كَانَ يَرْمِي الْجِمَارَ مَاشِياً».(23)

«پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) جمرات را پياده رمى مى كرد.»

و طبق نقل جابربن عبدالله، پيامبر خدا روز عيد قربان، هنگامى كه آفتاب بالا آمده بود، جمرات را رمى مى كرد، اما روزهاى پس از عيد، پس از زوال خورشيد و بعد از ظهر رمى مى كرد.(24) و ابن عباس نقل كرده كه آن حضرت، پس از زوال خورشيد (نيم روز)، رمى جمرات مى كرد و چون فارغ مى شد، نماز ظهر را مى خواند.(25)

و طبق نقل حضرت صادق(عليه السلام) پيامبر خدا روز عيد، چون از مزدلفه به منا آمد، ابتدا سراغ جمره عقبه رفت و با هفت سنگ ريزه آن را رمى كرد. سپس به منا برگشت و اين بخشى از سنت است.(26)

شوق حرم و عشق نماز
خانه خدا در مكه، محبوب دل هاست و عبادت در آنجا ثواب بسيار دارد و دل هاى عاشق، با آن مسجد مقدس انس و الفت دارند. از ابن عباس نقل شده كه پيامبر خدا در شب هاى تشريق، هر شب از منا به مكه مى آمد و خانه كعبه را زيارت مى كرد: «أنّ النَّبِيّ كانَ يَزُورُ الْبَيْتَ كُلَّ لَيْلَة مِنْ لَيالِي مِنى».(27) در حديثى هم آمده كه امام باقر(عليه السلام)در پاسخ نامه ابراهيم بن شيبه چنين نوشت:

«كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(صلى الله عليه وآله) يُحِبُّ إِكْثَارَ الصَّلاَةِ فِي الْحَرَمَيْنِ فَأَكْثِرْ فِيهِمَا وَ أَتِمَّ».(28)

«پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) دوست داشت كه در مدينه و مكه بسيار نماز بخواند. تو هم در اين دو شهر نماز زياد بخوان و نماز را تمام اقامه كن نه شكسته.»

مسجد قبا يكى از مساجد مورد علاقه پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) بود. هر گاه به قبا مى رفت در منزل سعدبن خيثمه انصارى فرود مى آمد. سراغ مسجد قبا مى رفت، از چاه، آب مى كشيد و پاهاى خود را مى شست و از روى سنگ هاى كنار جاده عبور مى كرد و در آن مسجد نماز مى خواند. طبق نقل ابوسعيد خدرى، آن حضرت هر هفته روزهاى شنبه پياده به مسجد قبا

مى رفت. گاهى هم سواره اين راه را

مى پيمود: «أَنَّ النَّبِيَّ كانَ يَأْتِي قُباء ماشِياً وَ راكِباً».(29)

زيارت اُحُد
تكريم شهدا و زيارت تربت جان باختگان راه خدا، اجر فراوان دارد و نشر فرهنگ جهاد و شهادت است.

پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) نيز در اين احياگرى و اكرام، سهم داشت. به روايت امام صادق(عليه السلام) :

حضرت رسول، هرگاه به زيارت قبور شهدا (در احد) مى رفت، خطاب به آن شهيدان اين آيه قرآنى را مى خواند:

ِ{سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدّار} .(30)

«سلام و درود بر شما به خاطر آنچه كه صبر كرديد. پس سراى آخرت چه جاى خوبى است!»(31)

رفتن به ديدار كسى كه از سفر حج و زيارت خانه خدا برگشته و درود و تحيّت گفتن به او، از آداب و سنت هاى حج و تعظيم شعائر الهى است و ثواب دارد.

حضرت صادق(عليه السلام) ازپدران بزرگوارش در باره سيره حضرت رسول در اين مورد، چنين نقل كرده است:

«إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلى الله عليه وآله) كَانَ يَقُولُ لِلْقَادِمِ مِنَ الْحَجِّ: تَقَبَّلَ اللَّهُ مِنْكَ وَ أَخْلَفَ عَلَيْكَ نَفَقَتَكَ وَ غَفَرَ ذَنْبَكَ».(32)

«پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) به كسى كه از حج بر مى گشت، مى فرمود: خداوند از تو بپذيرد و هزينه ات را جايگزين سازد و گناهت را ببخشد.»

به ديگران نيز توصيه مى كرد: هرگاه به ديدار حاجى رفتى، به او سلام ده و مصافحه كن و بخواه كه قبل از ورود به خانه اش در حق تو دعا و استغفار كند.

آموزش مناسك
اهتمام پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) بر اين كه زائران خانه خدا و انجام دهندگان حج و عمره، مناسك خود را به درستى انجام دهند، بسيار بود و در مواقف مختلف به آنان ياد مى داد; از جمله پيش از عزيمتشان به سفر، به آنان مى فرمود:

«تَعَلَّمُوا مَنَاسِكَكُمْ فَإنَّها مِنْ دِيْنِكُمْ».(33)

«مناسك خويش را بياموزيد، كه اين جزئى از دين شماست.»

حذيفه نقل مى كند پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله)فرمان داد كه مؤذنان همه جا، در مناطق بالا و پايين، اعلام كردند كه رسول الله امسال قصد حج دارد كه به مردم حج و مناسك آن را بياموزد و اين آموزش و فراگيرى، پايه و سنتى شود تا آخر روزگار. همه مسلمانان در سال دهم هجرت در حج مشاركت كردند، تا هم شاهد منافع خويش باشند و هم پيامبر خدا حج را به آنان بياموزد و مناسكشان را به ايشان بشناساند.

پيامبر همراه مردم و همسرانش به حج رفت ـ همان سال حَجّة الوداع ـ حج خود و مناسكشان را انجام دادند و مردم همه آنچه را بدان نياز داشتند آموختند و حضرت رسول(صلى الله عليه وآله)به آنان اعلام كرد كه آيين حضرت ابراهيم را برايشان بر پا داشته است. همه بدعت هاى مشركان را پس از ابراهيم زدوده و حج را به حالت نخستين خود برگردانده است.(34)

از ابن عمر نيز روايت است كه: پيامبرخدا(صلى الله عليه وآله) يك روز قبل از ترويه براى مردم خطبه مى خواند و آنان را نسبت به مناسك خود آگاه مى كرد:

«كانَ رَسُولُ اللهِ(صلى الله عليه وآله) إِذا كانَ قَبْلَ التَّرْوِيَةِ بِيَوْم خَطَبَ النَّاسَ فَأَخْبَرَهُمْ بِمَنَاسِكِهِمْ».(35)

حجّ آگاهانه، توصيه حضرت رسول بود. در خطبه روز غدير هم در بازگشت از حجّة الوداع، در جمع مسلمانان حاضر فرمود:

«مَعَاشِرَ النَّاسِ! حُجُّوا الْبَيْتَ بِكَمَالِ الدِّينِ وَ التَّفَقُّهِ...».(36)

«اى مردم، با كمال ديندارى و همراه با دين شناسى و تفقّه، حج خانه خدا كنيد.»

اين ها نمونه ها و گوشه هايى بود از سيره نبوى در مورد حج خانه خدا و مناسك حج و اعمال گوناگون اين زيارت معنوى كه آورديم.

البته در مورد چگونگى حج گزارى پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) در آخرين سال عمر شريفش و جزئيات آن سفر پر خاطره، كه در منابع حديثى و تاريخى گزارش شده، گفتنى بسيار است و كتاب هاى مستقلى نگاشته شده كه شيوه حج پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) را ترسيم مى كند. ليكن آنچه در اين نوشته تقديم شد، نكاتى است كه در نقل هاى تاريخى و احاديث، به صورت سيره مستمر و روش سارى و جارى آن حضرت در اين زمينه آمده است.

باشد كه از سيره آن رسول مكى و مدنى، در همه ابعاد; از جمله در چگونگى حج گزارى الهام بگيريم و با تأسّى به سيره نبوى، گام جاى گام آن پيامبر رحمت بنهيم، ان شاء الله.

از سيره آن رسول مكى و مدنى، در همه ابعاد; از جمله در چگونگى حج گزارى الهام بگيريم و با تأسّى به سيره نبوى، گام جاى گام آن پيامبر رحمت بنهيم


پاورقي ها:
1 . الطبقات الكبرى، ج2، ص107
2 . تهذيب الاحكام، ج5 ، صص491 و 279
3 . الكافى، ج4، ص249
4 . همان، ص339
5 . جعفريات، ص64
6 . طبرانى، المعجم الكبير، ج12، ص279 و ج18، ص268
7 . همان، ج4، ص85
8 . الكافى، ج4، ص350
9 . مسند احمد، ج4، ص61 و ج5 ، ص374
10 . الكافى، ج4، ص428
11 . همان، ص567
12 . همان، ص404
13 . مستدرك الوسائل، ج9، ص389 ; الدعائم، ج1، ص312
14 . وسائل الشيعه، ج13، ص340 ; علل شرايع، ص428
15 . محاسن برقى، ج2، ص399
16 . ابن شهر آشوب، مناقب، ج1، ص36
17 . تهذيب الاحكام، ج5 ، ص417
18 . المعجم الكبير، ج11، ص122
19 . كافى، ج4، ص495 ; بحارالانوار، ج16، ص276
20 . مجمع الزوائد، ج4، ص23
21 . الطبقات الكبرى، ج1، ص293
22 . الكافي، ج4، ص502 ; علامه طباطبايى، سنن النبى، ص393
23 . كافى، ج4، ص486
24 . الطبقات الكبرى، ج2، ص138
25 . المعجم الكبير، ج11، ص313
26 . دعائم الاسلام، ج1، ص323
27 . المعجم الكبير، ج12، ص159
28 . كافى، ج4، ص524
29 . الطبقات الكبرى، ج1، صص188 و 189
30 . رعد : 24
31 . كامل الزيارات، ص64
32 . المحاسن، ج2، ص127
33 . تاريخ دمشق، ج26، ص211
34 . الحج و العمره فى الكتاب و السنه، ص246
35 . همان.
36 . احتجاج، ج1، ص156


منبع: ماهنامه ميقات حج، تابستان 1385، شماره 56