تحقيقي نو درباره احد

 رسول جعفريان


غزوه احد يكي از غزوات مهم در صدر اسلام است. اهميت اين غزوه در روند نزاع هاي متقابل ميان مسلمانان و مشركان، براي همه مسلمانان در گذر تاريخ شناخته شده بوده است. تاريخ وقوع آن در هفتم شوال، سال سوم هجرت، يكسال و بيست روز پس از جنگ بدر است كه در هفدهم رمضان سال دوم هجرت اتفاق افتاد. دشمن روز چهارشنبه چهارم شوال در احد فرود آمد. مسلمانان پنج شنبه و شب جمعه را به گفتگو گذراندند، جمعه براي دفاع از شهر به سوي احد حركت كردند و صبحگاه شنبه در جاي خود استقرار يافتند. آن روز جنگ احد صورت گرفت و پايان يافت. 1 خداوند در سوره آل عمران آياتي را بدان اختصاص داده و از چند زوايه و بيشتر به دليل شكست مسلمانان، آن را مورد عنايت قرار داده است. جا دارد اين غزوه از چند جهت مورد بررسي قرار گيرد:

الف: مقدمات درگيري
ب: اصل درگيري
ج: آثار و تبعات درگيري
در بخش مقدمات درگيري نيز چند بحث قابل طرح است، از جمله:
1 ـ اقدام مشركان براي تلافي حادثه بدر.
2 ـ آمادگي مسلمانان و مشاوره براي چگونگي جنگ با مشركان.
3 ـ مسير حركت مشركان تا استقرار در احد.
4 ـ مسير حركت رسول خدا ـ ص ـ به سوي احد.
5 ـ محل استقرار مشركان و مسلمانان.
6 ـ ميدان دور زدن تيراندازان دشمن.

آنچه ما در صدد بيان آن هستيم، تصويري است از محل استقرار دو گروه با تكيه بر يادداشت هاي تاريخي و تحقيقات ميداني. طبعاً مباحث نوشتاري بدون ترسيم نقشه سودمند نخواهد بود و به همين دليل براي شرح چگونگي استقرار در مرحله اول و پس از آن، بايد توضيحات را همراه نقشه مطالعه كرد. تحرير نخست اين مقال در روزهاي پاياني ذي قعده سال 1416 در شهر مدينه منوره انجام شد. پس از بازگشت از سفر، تحقيق تازه منتشر شده استاد محمدباقر نجفي را در مجلد دوم «مدينه شناسي» ملاحظه كرده و با استفاده از آن اين متن را آماده كرده ام. متأسفانه علي رغم توضيحات مفصل ايشان در باره مسير حركت مشركان و رسول خدا ـ ص ـ به سمت احد; اولا: به طور دقيق از محل استقرار دو نيرو، سخن نگفته است. گرچه اين نظر را پذيرفته كه محل درگيري غرب رمات بوده نه شرق آن. ثانياً: مسير دور زدنِ تيراندازان مشركان را دور كوه احد دانسته، كه به نظر مؤلف اين سطور نظري نادرست است.

به عنوان مقدمه گفتني است كه كوه احد، از غرب تا شرق امتداد يافته و طول آن به حدود 6000 متر مي رسد. اين كوه به صورت مجموعه اي به هم پيوسته، از سلسله جبال كوچك و بزرگ و در عين حال مجزّا و مستقل از ديگر كوه هاي اطراف مدينه مي باشد. رنگ عمومي كوه، قرمز متمايل به قهوه اي است اما بر فراز آن سنگ هاي گرانيتي اين كوه از رگه هاي مختلف الالواني چون سبز سياه، زرد و خاكستري تشكيل شده اند.2

احد در پنج كيلومتري شمال شهر مدينه قرار دارد و ميان آن و شهر، فضايي مسطح و باز است كه امروزه بسياري از بخش هاي آن مسكوني شده در حالي كه در گذشته بخش هايي از آن زراعي بوده است.

به موازات كوه احد، از شرق به غرب قناتي وجود دارد كه اكنون از جنوب مقبره حمزه و پايين كوه رمات عبور مي كند. به همين دليل اين منطقه را وادي قنات مي نامند. انتهاي اين وادي به وادي عقيق در غرب مدينه منتهي مي شود.

جنگ احد در دامنه جنوبي كوه احد و در غرب كوه رمات به وقوع پيوسته است. در كنار احد، از سمت غرب، راهي است كه مدينه را به شام متصل مي كند; به همين دليل بايد آن سوي را، جهت شامي مدينه يا به عبارتي جهت شمالي مدينه، درست عكس جهت مكه و قبله مسلمانان دانست.

چرا مشركان از شمال وارد مدينه شدند؟
مدينه در شمال مكه واقع است. اگر مسافري بخواهد از مكه به مدينه بيايد، به طور طبيعي بايد از جنوب مدينه وارد اين شهر شود. جنوب مدينه همان قباست; جايي كه رسول خدا ـ ص ـ در وقت هجرت از مكه به مدينه از آن ناحيه وارد مدينه شدند. بنابراين جاي اين پرسش هست كه چرا مشركان در جريان احد از شمال وارد اين شهر شدند نه از جنوب؟ اين نكته را هم بايد يادآوري كرد كه در كنار كوه «سَلْع»، واقع در حد فاصل غرب و شمال شهر مدينه، دو تپه يا كوهك بوده كه محل وداع مردم مدينه با مسافران بوده، چنانكه محل بدرقه نيز بوده است. اين ناحيه كه آن را «ثنية الوداع» مي نامند جهت مسافران شامي بوده است.

آگاهيم كه تبوك و در امتداد آن شام، در جهت شمالي مدينه قرار دارند و طبيعي است كه اين مسير مدخل و مخرج مسافران شامي مدينه باشد. اما چرا سپاه مشركان كه از مكه، يعني از سمت جنوب به سوي مدينه مي آمد، مدينه را دور زد و نه از قبا، بلكه از شمال شهر در دامنه احد استقرار يافت؟

پاسخ اين پرسش اين است كه شهر مدينه در حصاري نعل گونه يا «U» شكل از كوه و سنگلاخ (حرّه) و خانه قرار گرفته است. تنها استثنا در اين محاصره، در قسمت شمالي است كه قسمت بالاي نعل را تشكيل داده و آن همان حد فاصل ميان احد و سلع است. استثناي جزئي ديگر در بخش هاي جنوبي است. مهمترين آن در جنوب شرقي، در ناحيه اي است كه بني قريظه وبني نضير سكونت داشتند. در نواحي ديگر جنوب نيز، با وجود حرّه قبا كه اشاره به همان مناطق سنگلاخي است، تنها راه هاي سختي براي عبور و مرور انفرادي مسافران مكه ـ و نه سپاه و لشكر ـ بوده است. اين همان راهي است كه رسول خدا ـ ص ـ و مهاجران مكه، به تدريج از آن به شهر مدينه و در آغاز به محله قبا وارد شدند. نكته مهم آن است كه اين مدخل هاي ورودي در قسمت قبا، توان تحمّل يك لشكر مجهّز سه هزار نفري مشركان را نداشت. آنها در مدخل ورودي شهر كه مي دانستند اهالي براي جنگ آماده اند، نياز به منطقه اي باز و وسيع داشتند تا معركه در آن واقع شود. منطقه سنگلاخي حرّه قبا آمادگي چنين زمينه اي را نداشت. ناحيه منازل بني قريظه هم، بدليل پيمان قريظيان با رسول خدا ـ ص ـ ، نمي توانست براي مشركان مدخل مناسبي باشد. اين همان پيماني بود كه بعدها در غزوه احزاب نقض شد.

در بخش هاي ديگري هم خانه هايي از انصار وجود داشت كه رفتن به آن سمت به معناي وارد شدن در شهر و درگير شدن در يك جنگ شهري بود نه جنگي كه مي بايست در يك فضاي باز و سيع اتفاق افتد.

بنابراين راه نفوذ سپاه مشرك به مدينه، منحصر به عبور از كنار كوه احد بود كه آغاز يك منطقه باز و زراعي بود. درست به همين دليل است كه در جنگ خندق نيز مشركان مكه، نه از جنوب بلكه از همين قسمت هاي شمالي يا به عبارتي شرق كوه احد وارد مكه شدند. آنان چون خندق راهشان را بسته بود، در انديشه راه نفوذي از منازل بني قريظه در جنوب افتادند كه داستان آن مشهور است.

آنچه از گفتار مورخان به دست مي آيد آن است كه مشركان، زماني كه به ذوالحليفه يا محل مسجد شجره رسيدند، راه خود را به سمت وادي عقيق كج كرده با زدن نيم دوري از جنوب به غرب تا شمال، در نقطه اي در فاصله تقريبي يك و نيم كيلومتري جنوب غربي احد مستقر شدند و شتران خود را بر روي مزارع مسلمانان رها كردند. اين منطقه زراعي كه اكنون بناي آتش نشاني و در پشت آن نخلستان ها قرار دارد و در يك سمت آن احد، سمت ديگر آن كوه سلع و مزارع اطراف مسجد قبلتين و سمت سوم آن راه سيدالشهدا واقع شده، منطقه اي است كه يك نامش «جُرف» و نام ديگرش «عرض» است.

مسير رسول خدا ـ ص ـ از مدينه تا احد
در حال حاضر دو مسير از مدينه به سمت احد امتداد دارد; يكي راه ابوذر است و ديگر راه سيد الشهدا. آنچه مسلم است رسول خدا ـ ص ـ مسيري را در ميانه اين دو راه، به سمت احد، انتخاب كرده است. در اين مسير، سمت راست لشكر اسلام، مشرق مدينه و دقيقاً حره شرقي قرار داشته و در سمت غرب آن كوه سلع بوده است. درست پس از كوه سلع، همان زمين بزرگ زراعي فوق الذكر آغاز مي شود كه تا دامنه احد در شمال و در غرب تا حره غربي مدينه امتداد دارد.
آقاي محمدباقر نجفي نوشته اند كه حركت رسول خدا ـ ص ـ از ثنية الوداع آغاز شده است. اين ثنيه كه مسير راه شام بوده در شمال غربي مدينه، در آغازِ راهي قرار داشته كه اكنون به نام شارع سلطانه يا عثمان شناخته مي شود و سمت شرق آن با فاصله اندكي راه سيدالشهدا بوده است. اين مكان مدفن نفس زكيه نيز بوده كه تا چند دهه قبل، مقبره داشته و اكنون از آن آگاهي در دست نيست.

دليل ايشان براي آن كه رسول خدا ـ ص ـ از ثنية الوداع گذشته، آن است كه ابن نجار به نقل از ابوحميد ساعدي گفته است: «ان النبي صلّي الله عليه و آله خرج يوم اُحد حتّي اذا جاز ثنية الوداع».3 به نظر مي رسد كه رسول خدا از ثنية الوداع عبور نكرده باشد، بلكه اين نقل اشاره به آن است كه حضرت از برابر آن مكان، كه مكان شناخته شده اي بوده، با فاصله، مسيري را براي رفتن به احد انتخاب كرده اند. دليل آن اين است كه دشمن مشرك در شمال غرب بود و امتداد راه ثنية الوداع درست به مواضع آنها در انتهاي جرف برخورد مي كرد. ممكن است گفته شود كه رسول خدا ـ ص ـ از ثنية الوداع حركت كرده، بعد در رفتن به سمت شمال، راه خود را به سمت راست تغيير داده است. باغستاني در پشت كوه ذباب به سمت راه سيدالشهدا بوده كه «شوط» نام داشته و ابن اسحاق در عبارت «حتي كانوا بالشوط بين المدينة و احد» به آن اشاره كرده است.4
پس از آن، يك بناي كوچك معروف به «شيخين» متعلق به يك پيرزن و پيرمردي بوده كه رسول خدا ـ ص ـ در آنجا هم توقف كوتاهي داشته و «مسجد الدرع» كه اكنون نيز موجود است، يادگار رسول خدا ـ ص ـ در آنجاست.

گفته شده كه حضرت نماز مغرب و عشا را در آنجا خوانده و تا صبح روز بعد ماندند. اين مسجد بعدها به نام هايي چون «مسجد الدرع»، «مسجدالبدائع» و «مسجد الشيخين» ناميد.5 عنوان «درع» بدان دليل است كه پيامبر ـ ص ـ در آنجا درع پوشيد. هر چند اين مسأله در كتاب هاي تاريخي نقل شده6 اما برخي آن را نپذيرفته و گفته اند كه رسول خدا ـ ص ـ در مدينه درع پوشيده بودند!7
در نقل هاي تاريخي آمده است كه زمان حضور پيامبر در شيخين، مشركان از دور سپاه اسلام را مي ديدند و هر دو سپاه نيروهاي خود را جهت حفاظت آماده كردند. بنابراين شيخين در نزديكي احد با فاصله تقريبي دو كيلومتر قرار داشته و مشركان در شمال كوه سلع و غرب كوه احد در همان دشت زراعي، كه بخشي از آن «جُرف» ناميده مي شده، مستقر بوده اند.
مسجدالدرع اكنون در راه سيدالشهدا، سمت چپ كسي كه از مدينه عازم احد است، در داخل كوچه اي عَريض، كه با خيابان حدود بيست متر فاصله دارد، واقع است.
در امتداد اين مسير، طايفه بنو حارثه زندگي مي كرده اند. دو طايفه بني عبداشهل و بنوحارثه زمين هايي در حد فاصل دو حره و دامنه جنوبي احد داشته اند. مسجد طايفه بنوحارثه را اكنون «مسجد المستراح» مي نامند و اين از بابت استراحت حضرت در آنجا دانسته شده است.
ميان مسجدالدرع با مسجدالمستراح فاصله چنداني وجود ندارد و هر دو در سمت چپ شخصي قرار دارد كه از راه سيدالشهدا عازم احد است. پس از مسجد، مدرسه عمروبن جموح قرار گرفته است.

آيا ممكن است آنچه گفته شده كه حضرت شب را در محل مسجد شيخين استراحت كردند، در باره محلي باشد كه محل مسجد المستراح است؟
واقدي در روايتي مسير را از مدينه به بدائع، از آنجا به «زقاق الحِسْي» و پس از آن تا «شيخين» تا ابتداي ثنيه (رأس الثنيه) دانسته كه نشان از تفاوت محل بدائع با شيخين است.
با اين حال حتي قبل از قرن دهم، مسجد بدائع با مسجد شيخين يكي دانسته شده است.8
عبارت او چنين است: «...حتي سَلَك علي البدائع، ثم زقاق الحِسْي، حتي أتي الشيخين، حتي انتهي الي رأس الثنيّة9...فبات رسول الله بالشيخين.»10

زماني كه نماز مغرب و عشا در محل مسجد الدرع خوانده شده، مشركان كه ناظر سپاه مسلمانان بودند، تا لب حره جلو آمدند; «وتدنوا طلائعهم حتّي تلصق بالحرة، فلا تصعّد فيها حتي ترجع خيلهم و يهابون موضع الحرة و محمد بن مسلمة»11 اين حره بايد حره شرقي باشد; يعني مشركان مسلط بر اين منطقه تا اين سوي سمت حره شرقي و البته تا ابتداي آن آمدند. پيامبر ـ ص ـ كه در وقت شب، محمد بن مَسْلمه را با شماري از سپاه براي محافظت گمارده بود، سحرگاه پيامبر ـ ص ـ برخاست و دستور داد تا راهنمايان، آنها را به محلي هدايت كنند كه مناسب باشد; «...يُخرجنا علي القوم علي كَثَب» 12. «كثب» به معناي تجمع و قرب آمده; يعني به گونه اي مجتمع و نزديك به دشمن. زميني كه همه ما در آن متمركز و نزديك دشمن باشيم. در اين مسير منازل بنو حارثه بوده كه ممكن است در طي مسير در چند نقطه متمركز بوده اند... «فسلك به في بنو حارثة ثم أخذ في الأموال.» اموال در اينجا اشاره به باغ ها و بستان هاي متعلق به اشخاص است.
در اينجا از ميانِ بستانِ يكي از طايفه بنو حارثه به نام «مِرْبَع بن قيظي» گذشت. اين شخص منافق بود و اعتراض او منجر به درگيري لفظي ميان بني عبداشهل و بنوحارثه شد. اين طايفه زمين هايي در اين نواحي را داشتند. عبداشهل بيشتر در جنوب اين منطقه نزديك به مدينه و بنو حارثه قسمت شمالي تر زندگي مي كردند. وقتي رسول خدا در مسير شمال به سمت احد حركت كرد، دشمن سپاه خود را آماده كرد.13
اكنون مي توان گفت كه مسلمانان در شرق و مشركان در غرب با فاصله نزديكي شايد 500 تا 700 متر بوده اند. رسول خدا راه را به سمت احد ادامه داد و بالاتر رفت.

واقدي مي گويد: «...حتي انتهي الي ارض ابن عامر اليوم.» از آنجا تا احد رفتند جايي كه (به قول واقدي) امروز پل دارد; «فلما انتهي رسول الله الي احد ـ الي موضع قنطرة اليوم ـ جاء و قد حانت وقت الصلاة.» و اين نماز، نماز صبح بوده است. قنطره نيز يا روي قناتي بوده كه از شرق به غرب در دامنه جنوبي كوه احد در حركت بوده و يا بر روي وادي كه از درون شعب كوه احد ـ برابر مقبره حمزه ـ از شمال به جنوب بوده است. اكنون نيز اين دو قنات به هم متصل مي شوند و روي نقطه اتصال، پل قرار دارد. ممكن است آن زمان كمي بالاتر از نقطه فعلي به سمت شرق بوده باشد.
در باره آنچه گذشت آگاهي هاي واقدي منحصر به فرد است. ابن سعد هم خلاصه گزارش واقدي را با اختصار تمام آورده است.

محل استقرار سپاه اسلام و سپاه قريش
سپاه اسلام صبح روز شنبه، هفتم شوال، سال سوم هجرت وارد منطقه اُحد شدند. حركت آنها از كنار حرّه شرقي از جنوب به شمال بوده است. عبارت ابن اسحاق در بيان محل استقرار سپاه اسلام چنين است: «و مضي رسول الله ـ ص ـ حتي نزل الشعب من أحد في عدوة الوادي الي الجبل فجعل ظهره و عسكره الي أحُد.» 14 شعب احد جايي است كاملا روشن و شناخته شده. اكنون اين شعب در قسمت غرب كوه احد، برابر مقبرة الشهدا و كوه رمات قرار دارد. شعب مزبور تا عمق هفتصد يا نهصد متري داخل كوه احد ادامه مي يابد و وادي موجود در ميان اين شعب، آب هاي حاصل از باران را در درون احد به بيرون و به سمت فضاي باز جنوب احد يعني منطقه جرف هدايت مي كند. منتهاي آن در درون احد مسدود است.

طبق نقل ابن اسحاق، حضرت قرارگاه را در مدخل اين شعب قرار داده است. اين همان عدوة الوادي است كه در عبارت ابن اسحاق آمده است. طبعاً قرارگاه در مدخل شعب بوده و سپاه قدري جلوتر مستقر شده است آن گونه كه پشت سپاه اسلام كوه احد بوده و سمت چپ آنها كوه رمات يا عينين و سپاه اسلام در جنوب كوه احد و غرب كوه رمات و شايد اندكي پايين تر مستقر شده است.

عبارت واقدي درباره محل استقرار سپاه اسلام چنين است:
«فجعل [رسول الله] اُحُداً خلف ظهره و استقبل المدينة و جعل عَيْنَين عن يساره.»15
«رسول خدا ـ ص ـ احد را در پشت سر قرار داد، مدينه روبرويش قرار گرفت و كوه عينين در سمت چپش.»

قول ديگر كه واقدي نقل كرده، آن است كه حضرت پايين تر آمد، به طوري كه كوه رمات در پشت سرش قرار گرفت. آنگاه پشت به خورشيد كرد در حالي كه دشمن در برابر او ورو به مدينه بوده است. در اين حال مشركان در دشت واقع در جنوب غرب احد قرار داشتند. پشت آنها به مدينه و رويشان به سوي احد بود.

واقدي مي نويسد: «و أقبل المشركون، فاستدبروا المدينة في الوادي و استقبلوا اُحُداً.»16
بنابراين سپاه اسلام، در پشت سر احد را داشتند، سمت شرق آنها كوه رمات بود و دشمن در جنوب و جنوب غربي آنها در وادي قرار داشت. اين وادي ادامه وادي خارج شده از شعب احد بوده است. درگيري در همين ناحيه ميان آنها واقع گرديد. منطقه اي باز و وسيع.

رسالت سربازان مستقر بر كوه رمات
آگاهيم كه منابع متفق اند بر اين كه رسول خدا ـ ص ـ پنجاه نفر را بر روي كوه رمات گمارد تا مراقب حمله دشمن از پشت سر به مسلمانان باشند. آنچه بايد روشن شود اين است كه دقيقاً اين افراد بايد مراقب كدام «مسير» يا به اصطلاح تاريخي «مضيق» باشند.

يك اشتباه عمومي در ميان شماري از راهنمايان زائران و احيانا برخي از نويسندگان وجود دارد و آن اين كه محل عبور سپاه خالد را كه از پشت بر مسلمانان تاخت، شعب موجود در دل كوه احد; يعني برابر مقبرة الشهدا در دل كوه احد مي داند; به عنوان مثال ميرزا محمد مهندس در جزوه مختصري كه با عنوان «الوجيزة في تعريف المدينه» نوشته، چنين اظهار كرده است. او پس از اشاره به شعب مي گويد:«اين همان دره اي است كه در روز جنگ احد حضرت رسول الله ـ ص ـ به كمان داران سپرده بودند تا آن را محافظت نمايند، آنها به طمع غنيمت از اين محل رفتند و مخالفين اين دره را گرفته و شكست بر لشكر اسلام وارد كردند.17

اين نظر يكسره بر باطل است، هم به دلايلي كه گذشت هم به دلايلي كه خواهيم گفت.
محلي كه مسلمانان انتخاب كرده بودند، در ناحيه شمال، تا آنجا كه به كوه احد مربوط مي شد امنيت داشت; زيرا در دل كوه احد و حتي آن شعب مورد بحث منفذي به خارج از آن نبود. سمت چپ آنها (قسمت شرق)، حد فاصل كوه رمات و اُحد مشكل امنيت داشت. پيامبر خدا ـ ص ـ براي آن كه كاملا از پشت سر امنيت داشته باشد، شماري از سربازان را بر تپه رمات نهاد تا مراقب هجوم ناگهاني سپاه شرك از آن ناحيه باشند. اين تأمين دو دليل داشت; يكي جلوگيري از حمله دشمن از پشت سر به سپاه اسلام، و ديگر دستبرد آنها به قرارگاه مسلمانان كه در مدخل شعب قرار داشت و تداركات مسلمانان در آن بود.

بنابراين پيامبر ـ ص ـ تصميم گرفت نيرويي پنجاه نفره از تيراندازان را بر بالاي رمات قرار دهد تا كنترل حد فاصل ميان احد و رمات را كه منتهي به قرارگاه مسلمانان مي شد در دست بگيرند.
اكنون پرسش اين است كه اين نيرو مي بايست كدام منطقه را حفاظت مي كرد و با تيراندازي خود مانع از نفوذ دشمن از كدام سو مي شد؟ چنين مي نمايد كسي كه بر روي جبل رمات ايستاده بايد مراقب جنوب خود باشد چون در شمال كه احد بوده و مسدود است. بنابراين دشمن ممكن است از جنوب غربي رمات، (محل استقرار سپاه مشرك) به شرق حركت كرده كوه رمات را دور بزند و از شرق به غرب از حد فاصل احد و رمات بگذرد و از پشت به قرارگاه و خود سپاه مسلمانان حمله كند.

اين محدوده ديد تيراندازان روي كوه رمات است. در اين صورت قابل تصور نيست كه تيراندازان روي جبل رمات مراقب حمله از ناحيه ديگري باشند. اين را نيز بايد در نظر داشت كه تير يك تيرانداز تا چند متر مي رود و از چه فاصله اي كه رها شود بر بدن دشمن يا اسب دشمن كارگر است. اين فاصله در دورترين نقطه خود نمي تواند از دويست تا سيصد متر آن سوتر باشد.
اين را نيز بايد بررسي كرد كه سربازي كه روي رمات ايستاده، ميدان نبرد به طور دقيق در كدام زاويه او است. از آنجا كه محل درگيري در سمت غرب رمات بوده، بديهي است او بايد توجه به مسير حركت گروهي از سربازان دشمن داشته باشد كه ممكن است از غرب به سوي شرق و سپس از شمال حركت كرده و از مضيق ميان رمات و اُحد بگذرند و بر قرارگاه و يا سپاه مسلمانان يورش برند. در اين صورت مسير حمله خالد و همراهانش از جنوب رمات، دور زدن آن و حمله به قرارگاه و لشكر مسلمانان از مضيق ـ يعني حد فاصل احد و رمات ـ بوده است. اگر اين نظر درست باشد آنچه برخي گمان كرده اند كه سواران دشمن احد را دور زده اند نادرست مي نمايد.

آقاي نجفي، كه برخلاف قسمت هاي ديگر، تشريح ميدان جنگ و حركت سواران دشمن را در منابع پي جويي نكرده، نوشته است: «... و يكباره خالد بن وليد با عده اي از سواران فرصت را مغتنم دانسته، به عقيده حقير، با دور زدن كوه احد از سمت شرقي دامنه احد به طرف رمات حمله ور شد و بر تپه بدون محافظ مسلط گرديد و از آنجا حمله نيزه داران قريش مسلمانان را در ميدان به خاك و خون كشانيد.»18 اين تمامي مطلبي است كه ايشان در تشريح مسير حركت سواران قريش نوشته اند.

زماني كه خالد با سپاهش بر سر مسلمانان تاخت، مسلمانان آمادگي دفاع نداشتند. نظمشان در هم ريخته، بسياري سلاح را بر زمين گذاشته و به جمع آوري غنائم مشغول بودند. با حمله دشمن آنان سراسيمه بدين سوي و آن سوي رفته بر روي هم شمشير كشيدند. روشن بود كه مسلمانان شكست خورده اند. بسياري به سوي احد گريختند و برخي نيز به هر سوي كه توانستند فرار كردند. رسول خدا ـ ص ـ همراه چند تن از ياران پس از درگيري سخت، خود را به سمت شِعْب احد كه مدخل آن قرارگاه بود كشاندند. آنان اندكي به درون شعب رفته و آنگاه بر بالاي كوه احد (سمت راست شعب) روان گشتند و در سايه غاري كوچك نشستند.

براي نشان دادن درستي آنچه گذشت، شواهد چندي در منابع تاريخي وجود دارد كه در اينجا ارائه مي كنيم. اين شواهد در مقام بيان اين نكته است كه ميدان جنگ در سمت غربي كوه رمات بوده و پس از آغاز فاجعه، درگيري به سمت شعب احد كشيده شده و حضرت با رفتن به داخل شعب و بالا رفتن از كوه، از شرّ مشركان امان يافته است.

شواهد تاريخي در دور زدن رمات توسط خالد
پيامبر ـ ص ـ تيراندازان را بر بالاي جبل رمات گمارد، چون از پشت سر و راه ميانه احد و رمات در هراس بود. اين هراس جز از طريقي كه در نهايت خالد حمله كرد، معنا نداشت. آن حضرت خطاب به تيراندازان فرمودند: از پشت سر ما را حمايت كنيد. ما ترس آن داريم كه دشمنان از پشت حمله كنند. 19

واقدي مي گويد: تيراندازان پشت لشكر اسلام را حفاظت مي كردند. آنها با تيراندازي خود، مشركان را وادار به فرار كردند; (و الرماة يحمون ظهورهم يَرشُقُون خيل المشركين بالنبل فتولّي هَوارب). بعدها يكي از تيراندازان (قاعدتاً از همان ها كه پايين آمده بوده) گفت: هر تيري كه در آن روز انداختيم يا به اسبي خورد يا به انساني.20
اين دونقل حكايت از آن دارد كه تير اندازان مسير حمله سپاه خالد را زير ديد داشته اند و چند بار كه خالد همراه عكرمه تلاش كرده بود از آن مَضيق، يعني حد فاصل احد و رمات عبور كند، با تيراندازي شديد سربازان مستقر در جبل رمات مواجه گشته و با دادن تلفاتي مجبور به باز گشت شده بود. اما درست زماني كه كوه از تيراندازان خالي شد آنها به راحتي از اين مضيق عبور كردند. در اين صورت منطقه مورد استفاده سپاه خالد در تيررس و ديد مسلمانان بوده در حالي كه اگر قرار بود آنها احد را دور بزنند از اصل در تيررس و ديد سربازان مستقر در رمات قرار نمي گرفتند.

نسطاس غلام صفوان بن اميه، آن لحظه در جمع مشركاني بود كه در احد حاضر شدند اما او را به دليل آن كه غلام بود در قرارگاه نگاه داشتند و او از اموال صفوان ابن اميه مراقبت مي كرد. او مي گويد: «لشكر ما شكست خورد و سپاه محمد ـ ص ـ وارد قرارگاه ما شد، من هم به اسارت در آمدم ... من در بند [ مسلمانان ] بودم كه نگاهم به كوه (رمات) افتاد. سپاه را ديدم كه بدان سوي روي آورده اند و داخل در قرارگاه (مسلمانان) شدند در حالي كه هيچ مانعي بر سر راهشان نبود; زيرا سنگري كه از رمات مراقبش بودند از بين رفته بود و آنها براي غارت به سوي ما آمده بودند ... زماني كه لشكر ما بر سر آنها ريخت، بر سر قومي ريخت كه با آرامش به غارت مشغول بودند، بنابر اين به راحتي شمشير را در ميان آنان نهاد و كشتار سختي كرد. در اين لحظه مسلمانان از هر سوي مي گريختند و آنچه از غنائم فراهم آورده بودند رها مي كردند و از قرارگاه ما بيرون مي رفتند.21
اين نقل نشان مي دهد كه نسطاس شاهد همه ماجرا بوده است و تيراندازان را ديده كه از كوه رمات پايين آمده اند. مشركان را ديده كه از كوه رمات ـ كه ديگر تيراندازي بر آن نبوده و يا اگر بوده، به سرعت از بين رفته اند ـ گذشته وبرلشكرگاه مسلمانان فرود آمده است. اين خبر نشان آن است كه نسطاس از ميانه دشتِ برابر احد، از سمت شمال خود و برابر رمات از سمت شرق، شاهد همه صحنه در حمله لشكر مشركان بوده است.

زمان اين تحول و دگرگوني، در سرنوشت جنگ، به قدري كوتاه بوده كه مسلمانان مشغول جمع آوري غنائم بوده اند و هنوز اشيائي در دستشان بوده و تنها چند دقيقه بعد اوضاع عوض شده است. اساساً فرض اين كه سپاه قريش طول 6 كيلومتري احد را كه رفت و برگشت آن 12 كيلومتر مي شود دور زده باشد، با وجود اين قبيل اخبار، فرض نادرستي است.
ابوالنمر كناني مي گويد: روز احد ما (مشركان) فرار كرديم و اصحاب محمد [ص] به غارت قرارگاه و لشكر ما پرداختند. من به حدي رفتم كه پايم به كوه جماد (در قسمت غربي ميدان جنگ) رسيد در آن لحظه بود كه لشكر ما بر مسلمانان حمله كرد.22
رافع بن خُدَيج مي گويد: وقتي تير اندازان پايين آمدند و تنها عده اي باقي ماندند، خالد بن وليد به كوه «رمات» نگاه كرد و ديد كسان اندكي بر آنند. پس به سرعت با لشكر حمله برد و عكرمة بن ابي جهل هم دنبالش رفت. آنها بر چند تنِ باقي مانده حمله كردند. افراد تيرانداز باقي مانده، تير اندازي كردند تا همه كشته شدند.23
اين نقل نيز حكايت از آن دارد كه خالد كوه رمات را مشاهده مي كرده و مراقب بوده تا فرصتي پيش آيد. در لحظه اي كه 40 تن از رمات پايين رفتند او حمله كرده و همه اين كارها برق آسا انجام شده است. اين خبر همچنين نشان مي دهد كه خالد از كنار رمات رد شده و افراد باقي مانده را از ميان برده است.
ابن عباس هم مي گويد : « فلما أخل الرماة تلك الخلّة ، التي كانو فيها ، دخلت الخيل من ذلك الموضع علي أصحاب النبي [ص].»24
واقدي در خبر ديگر آورده است كه خالد هر بار مي كوشيد تا از قسمت چپ پيامبر ـ يعني همان سمت جبل رمات ـ عبور كند يا از پايين [ سَفْح ] كوه (احد) حمله كند، ليكن تيراندازان مانع او مي شدند. اين كار چند بار تكرار شد كه مسلمانان جلوي نفوذ آنان را گرفتند.25
اين عبارت به خوبي اشاره دارد كه خالد بنا داشته تا از قسمت چپ سپاه اسلام گذشته و رمات را دور بزند و از پيش قصد حمله از پايين كوه احد را داشته است (و كلَّ ما أتي خالد من قبل مَيْسَرَةِ النبي ـ صلي الله عليه [وآله] وسلّم ـ ليحوزحتي يأتي من قبل السَّفح فيردّه الرمات حتي فعلوا ذلك مراراً).

به احتمال زياد خالد از ابتدا در جنوب رمات، به فاصله اي قابل توجه، در كمين بوده، آنگاه به سمت شرق رفته، كوه رمات را دور زده و از سفح جبل; يعني درست از پايين كوه احد يا به عبارتي دامنه احد، به مسلمانان حمله كرده است. به هر روي جاي ترديد نيست كه خالد قصد دور زدن كوه رمات را از پايين به بالا داشته تا از دامنه احد، از پشت، بر مسلمانان يورش ببرد و چنين كرد.

مسير رسول خدا ـ ص ـ پس از پايان جنگ
زماني كه نيروهاي دشمن بر سپاه اسلام حمله كردند، مسلمانان متفرق شدند. رسول خدا ـ ص ـ از اهداف اصلي مشركان بود، اما به دليل پوشيده بودن صورت آن حضرت كسي ايشان را نشناخت. شماري از مسلمانان كه مراقب رسول خدا بودند، از جمله علي ـ ع ـ و ابودجانه، از رسول خدا ـ ص ـ فاصله نمي گرفتند و همراه آن حضرت به سوي احد و به سمت داخل شعب حركت كردند. مشركانِ سرمست از پيروزي، در آن لحظه به داخل شعب نيامدند و تنها در همان فضاي دشت گونه منطقه جرف به تعقيب مسلمانان فراري، مُثله كردن شهدا و احياناً جمع آوري غنائم پرداختند. در اين كه رسول خدا ـ ص ـ داخل شعب شده اند كمترين ترديدي وجود ندارد. اين همان شعبي است كه برخي مبلغان كاروان ها، در سرمزار حمزه، از دور به عنوان شكاف كوه يا تنگه اي كه دشمن از آن عبور كرده، نشان مي دهند!

زماني كه يكي از مشركان با به شهادت رساندن مصعب، گمان كرده بود پيامبر ـ ص ـ را كشته و خبر قتل آن حضرت در ميان مشركان شايع شد، ابو سفيان از خالد در اين باره پرسيد. خالد كه گويا متوجه ورود رسول خدا ـ ص ـ به شعب شده بود، به ابو سفيان گفت: «رأيته أقْبَلَ في نفر من أصحابه مصعدين في الجبل» ; «او راديدم كه همراه شماري از اصحابش بالاي كوه مي رفت.»26
كعب بن مالك مي گويد: وقتي مردم متفرق شدند، من نخستين كسي بودم كه رسول خدا ـ ص ـ را شناختم و به مؤمنان بشارت زنده بودن او را دادم. كعب گويد: من در آن لحظه در شعب بودم و رسول خدا ـ ص ـ اشاره كرد كه ساكت شو27 (و مرا به ديگران معرفي نكن). طبعاً در آن لحظه هنوز خطر رفع نشده بوده است.

نملة بن ابي نملة نيز مي گويد: آن لحظه كه مسلمانان شكست خوردند، من رسول خدا ـ ص ـ را با شماري از مهاجران و انصار ديدم كه بر گردش حلقه زده بودند و همراه او به شعب رفتند. در آن لحظه مسلمانان نه پرچمي داشتند نه دسته اي منظم و اين در حالي بود كه مشركان در وادي به راحتي آمد و شد مي كردند و هيچكس مانع آنها نبود.28 گويا عصر آن روز را رسول خدا ـ ص ـ در شعب و بر روي كوه احد بوده اند. به نقل ابن شبه رسول خدا نماز [ظهر و عصر] خود را در مسجد كوچكي كه در شعب جرار، در كنار كوه بوده، خواندند.29

آثار فعلي احد
ايستادن بر روي كوه رمات و نگريستن به دامنه احد، انسان مسلمان را عميقاً ناراحت مي كند، ميداني كه چنين تجربه تلخي را ـ گرچه آموزنده ـ به همراه دارد; تجربه اي كه منتهي به شهادت بسياري از اصحاب شد. شايد اين منطقه عبرت آموزترين نقطه اي است كه انسان مي تواند در مدينه شاهدش باشد.
مهمترين مكان اين منطقه قبر حمزه سيدالشهدا است كه با عبدالله بن جحش در يك قبر مدفون شده اند. مكان قبر، پيش از اين در جاي ديگري، احتمالا پايين تر بوده كه بعداً به دليل حفر قنات در زمان معاويه، مجبور شدند جنازه حمزه را به قسمت مرتفع تر حمل كرده ودر آنجا دفن كنند.
به نوشته آقاي نجفي بر اساس سنگ نوشته اي كه تا قبل از تخريب مسجد و بناي مرقد، به فتواي فقيهان وهابي، بر سر درب اصلي قرار داشته، تاريخ تأسيس مسجد را سال 275 هجري قمري معلوم مي دارد.30 مهمترين بنا را بر سر مزار حمزه، مادر الناصر لدين الله خليفه عباسي، كه خود و مادرش شيعه امامي بوده اند، در سال 590 بر مزار حمزه ساخته است.
نكته مهمي كه آقاي نجفي اشاره كرده اند اين است كه شبكه هاي آهني كه اكنون بر ديوار حمزه قرار گرفته در اصل متعلق به ضريح قبور ائمه ـ عليهم السلام ـ در بقيع بوده است.
وي مي نويسد: «حقير پس از مشاهده شبكه هاي آهنين ـ محل ايستادن زائران ـ احساس كردم كه نوع و طرح شبكه ها كاملا شبيه ضريح هاي ايراني به نظر مي آيد كه در ايران حول مقابر مذهبي ملاحظه مي شود. در ذي الحجه سال 1395 به منزل مرحوم سيدمصطفي عطار در مدينه رفتم و مسأله را ضمن مذاكره اي با وي در ميان گذاردم. ايشان كه در فاصله سال هاي 1361 تا 1368 قمري، به مدت بيش از هفت سال شهردار مدينه بوده و با رفت و آمدهاي ايرانيان در طول 85 سال از عمرش آشنايي داشته، بيش از هر كس ديگر مي توانست راهنماي من در پاسخ به اين سؤال باشد. ايشان به من گفت: پس از تخريب بناي عظيم مشهد حمزه و صحابه در احد، زمين اطراف مقابر حصاري نداشت و مكرر ديده شد سگ هاي ولگرد آن وادي، از روي قبور رفت و آمد مي كردند. عده اي از عالمان مدينه موضوع را با امير وقت مدينه در ميان گذاردند و امير امر به احداث ديوار و حصاربندي آن نمود. و من پيشنهاد دادم كه از ضريح آهني كه قبل از اين به حول مقابر اهل بيت در بقيع بود و توسط علاقمندان اهل بيت به محلي امن انتقال و از آن مراقبت مي نمودند براي حصار مشهد صحابه پيامبر در احد جاسازي شود و اين كار صورت گرفت.
پرسيدم اين ضريح را چه كساني به حول مقابر اهل مدينه گذارده اند؟
گفت: اين ضريح طي تشريفاتي از طرف ايرانيان و حمايت شاه قاجار با همكاري و موافقت سلطان عثماني به مدينه حمل گرديد و در محل معروف به قبه اهل بيت نصب گرديد. او در اين خصوص متن اصلي فرمان را به من نشان داد كه خانواده او مفتخر به انجام كاري شده بود، و از اين كه همكاري لازم را در انجام چنين اقدامي مبذول داشته مورد تقدير حكومت وقت ايران و عثماني قرار گرفته بود.31

جداي از مقبره شهداي احد، چندين موضع منسوب به رسول خدا ـ ص ـ در محدوده احد موجود است:
1 ـ غاري است كه آن حضرت ـ احتمالا در لحظه سخت شكست مسلمانان ـ به آنجا رفته اند و قريب 20 تا 30 متر از سطح زمين بالاتر است. در نقلي از مطلب بن عبدالله آمده است كه «ان النبي ـ صلّي الله عليه [و آله] ـ دخل الغار الذي بالجبل.»32
2 ـ مسجدي است با نام «مسجد فُسح» كه حدود 100 متر جنوب محل غار و البته در داخل شعب و چسبيده به ديواره راست كوه است.33 گفته شده كه رسول خدا ـ ص ـ نماز ظهر و عصر را در آنجا خوانده است. اين شِعْبِ فرعي را كه مسجد در آن قرار گرفته، «شعب جرار» گفته اند.
3 ـ محل مهراس، جايي كه در دل كوه، باران از قبل جمع شده و امير المؤمنين علي ـ ع ـ ظرفي آب را براي شستشوي دهان رسول خدا ـ ص ـ ، كه به دليل شكسته شدن دندان حضرت خوني بوده، آورد. در وقاع مهراس نوعي سنگاب طبيعي بوده است. اين آب به دليل تغيير بو مورد استفاده رسول خدا ـ ص ـ كه بسيار هم تشنه بودند قرار نگرفت.34
4 ـ قبه يا مسجد الثنايا است كه مي گويند محل شكسته شدن دندان رسول خدا ـ ص ـ است و تصويري از مخروبه آن در كتاب «تاريخ المعالم المدينه» باقي آورده شده است.
حسام السلطنة مي گويد: مسجد الثنايا... صحن كوچكي است و گنبدي دارد. به درون آن رفته در محراب آن دو ركعت نماز خوانديم و اين مسجد بالاتر از بقعه حمزه در شمالي آن واقع است.35 اين مسجد در محلي ساخته شده كه عتبة بن ابي وقاص دندان مبارك رسول خدا ـ ص ـ را شكست. اكنون مسجدي بالاتر از مقبره، در ابتداي محله احد، كه امتداد محله در داخل شعب است، وجود دارد. محتمل مي نمايد كه مسجد ثنايا همان باشد.

ميرزا احمد مهندس در سال 1294 نوشته است: به فاصله سه ربع ساعت از مدينه مرقد حضرت حمزه سيد الشهدا... ودر شمالش به بُعد پانصد قدم تقريباً محل صدمه خوردن دندان مبارك حضرت رسول اللّه... و در هشتصد و شانزده قدمي مقبره حضرت حمزه در انتهاي دره مسجدي است كه حضرت رسول اللّه در روز احد در حالت مجروحي و به تنهايي در اين مكاني كه مسجد است نماز خوانده اند و حضرت صادق به عقبة بن خالد فرمودند كه در اين مسجد نماز بخوان.36
آقاي نجفي نوشته است: «پس از تسلط خاندان سعود بر جزيرة العرب بناي مذكور را، كه هر روز هزاران ديدار كننده داشت، تخريب نمودند; زيرا كه در عقيده مذهبي حاكم چنين بنايي اصلي نداشته است ... لذا در سال 1396 قمري كه مكرر به ميدان احد مي رفتم، از بقاياي مخروبه قبة الثنايا ديدار كردم و آن را ميان ساختمان هاي فقراي مقيم احد به صورت تلي از سنگ و خاك كه تنها قسمت پي آن باقي مانده بود، ديدار كنندگان را نمي طلبيد و زئران عموماً بدون توجه به آن، از كنارش گذشته و عازم كوه مي شدند.37

منابع پيشين، افزون بر آنچه مانده، آثار ديگري را در منطقه احد برشمرده اند.
قبرستاني در سر راه احد بوده كه موقعيت آن تقريباً در محل درگيري مسلمانان با مشركان بوده است. مسافر احد، پيش از رسيدن به مقبرة الشهدا اين قبرستان را در سمت چپ خود مي ديده است. گفته شده كه شماري از شهداي احد هم در آن مدفون بوده اند.38 از آنجا كه رسول خدا ـ ص ـ فرمود: هر كسي را در هر كجا شهيد شد دفن كنيد، محتمل مي نمايد كه شماري از شهداي احد در آنجا دفن شده باشند. اما شاهد مورد نظر گفته است كه سنگ قبري در آنجا نبوده است.
مقبره حمزه نيز داراي صحن و بارگاه بوده: حسام السلطنه نوشته است: اول وارد بقعه حمزه سيد الشهدا شديم، دهليزي داشت، از آنجا داخل صحن شديم.بقعه مباركه در سمت يسار (چپ) درب صحن واقع است و شبيه به دو تالار تو در تو است كه يك شاه نشين در وسط داشته باشد. ضريح مبارك در بقعه اول است و از دو طرفِ شاه نشين، راهي به طرف بقعه دوم است.39
سخن امام صادق ـ ع ـ در باره اماكن احد و زيارت آنها چنين است:«... فاذا قضيت هذا الجانب أتيت جانب أحد فبدأت بالمسجد الّذي دون الحرة فصليت فيه، ثم مررت بقبر حمزة بن عبدالمطلب فسلمت عليه، ثم مررت بقبور الشهداء فقمت عندهم فقلت: (السلام عليكم يا أهل الديار، أنتم لنا فرط و انا بكم لاحقون)، ثم تأتي المسجد الذي كان في المكان الواسع الي جنب الجبل عن يمينك حين تدخل أُحداً فتصلي فيه فعنده خرج النبي ـ صلي الله عليه وآله وسلّم ـ الي أحد حين لقي المشركين فلم يبرحوا حتي حضرت الصلوة فصلي فيه، ثمّ مُرْ أيضاً حتي ترجع فتصلي عند قبورالشهداء ماكتب الله لك.»40
مسجد نخست كه دون الحره از آن ياد شده، بايد يكي از دو مسجدي باشد كه در طريق احد است، مسجد الدرع يا مسجد المستراح. اما مسجد ديگري كه در كنار كوه دست راست به عنوان محل نماز خواندن رسول خدا ـ ص ـ از آن ياد شده، جايي جز مسجدي كه احتمالا بعدها مسجد فسح ناميده شده و شايد در اصل مسجد السفح بوده نيست.
سفح دامنه و پايين كوه را گويند. اين مسجد محل مراجعه مردم بوده و هنوز نيز هست، گرچه از آن مخروبه اي بيش باقي نمانده است. حسام السلطنه فاصله آن را با مقبرة الشهدا هشتصد و شانزده قدم ذكر كرده است.
ايضاً از اين روايت به دست مي آيد كه جداي از مزار حمزه، جاي ديگري هم قبور شهدا بوده است كه بعد از مزار حمزه، مورد زيارت قرار مي گرفته است.

روشن است كه مسجدي نيز با نام «مسجد حمزه» در شرق مقبرة الشهدا وجود دارد كه حداقل مي توان گفت مسجد ثنايا نيست چون بر طبق اشاره حسام السلطنه مسجد ثنايا در شمال مقبرة الشهدا به پانصد قدم بوده است. احتمالا مسجد حمزه جايي ساخته شده كه زماني گنبدي داشته و به عنوان مشهد حمزه از آن ياد شده است. حسام السلطنه آن را ديده اما زيارت نكرده است. گفتني است كه اگر مقصود از مشهد حمزه همان باشد كه اكنون مسجد حمزه است به يقين بايد گفت كه غلط است، چون مسجد در شرق مقبرة الشهدا است در حالي كه جنگ در محل مقبره به سمت غرب و در واقع در غرب جبل رمات رخ داده است. احتمالا به دليل همين شايعه بوده كه كساني محل جنگ را شرق جبل رمات تصور كرده اند.
علي حافظ مي گويد: استاد محمد احمد باشميل تصور كرده كه معركه احد در شرق كوه رمات انجام شده و اين را در كتابش «غزوة احد» آورده است، همينطور محمد شيث خطّاب در«الرسول القائد» و محمد حسين هيكل درگيري را در شرق كوه رمات دانسته اند. اما استاد عبدالقدوس انصاري با وي بمناقشه برخاسته و هيكل در كتاب في منزل الوحياز آن عقيده خود برگشت ونوشت كه جنگ درغرب رمات بوده است.41

به هر روي منشأ اشتباه اين افراد همين است كه مشهد حمزه در محلي بوده كه اكنون مسجد حمزه قرار دارد و با فاصله 100 تا 200 متر در شرق مقبره شهدا است.
در جستجويي كه در روز شنبه 25 ذي قعده 1416 (5 فروردين ماه 75) از منطقه احد داشتيم روشن شد كه مسجدي با نام مسجد الثنايا وجود ندارد يا به هر حال ما آن را نيافتيم. عكس مخروبه آن را آقاي نجفي در كتاب مدينه شناسي آورده است. در قسمت شمالي مقبرة الشهدا در حاره يا محله احد، چند مسجد هست; يكي كه تقريباً در شمال شرقي با زاويه بسيار كم قرار دارد و حدوداً پانصد قدمـي مقبرة الشهدا مي شود مسجد السطحـي است. اميـد داشتيم كه اين مسجد همان مسجد ثنايا باشد اما كسي از محلي ها نتوانست كمكـي كنـد. مسجـد الرداده بـا فاصلـه بيشتر و مسجدي نيز كه تابلوي آن شكسته بود و گويا نامش مسجدالموت بود در بخش شمال شرقي مقبره وجود داشت.

مسجدي كه در داخل شعب به نام مسجدمحل نماز رسول خدا ـ ص ـ در مغرب روز جنگ احد (هفتم شوال سال سوم هجرت) شناخته شده و امام صادق ـ ع ـ در روايت بالا به آن اشاره فرموده اند، خرابه هايش هنوز وجود داشت. ديوار جنوبي و اندكي از ديوار سنگي غربي آن سالم بوده و دور آن را نرده اي كشيده بودند كه همه اش در شرف از بين رفتن بود. اين مسجد در كنار كوه و در فاصله پنجاه متري جنوبِ غاري است كه گفته اند درابتدا رسول خدا ـ ص ـ بر بالاي آن رفت.
در شرايط فعلي دولت سعودي از رفتن به داخل شعب جلوگيري مي كند. ماشين امر به معروف و نهي از منكر! زائراني را كه قصد رفتن به داخل شعب، به سمت غار داشتند، باز مي گرداند. به هر روي مسجد فسح يا سفح نيز رو به تخريب كامل بوده و آنان به تعمّد بازسازي نمي كنند.
در پايان اين قسمت بيفزاييم كه مراغي در قرن هشتم درباره اماكن متبركه موجود در منطقه احد چند نكته را آورده كه قابل توجه است. او مي گويد از قبور شهدا تنها محل قبر حمزه و عبدالله بن جحش شناخته شده است. بر روي اين قبر قبه بزرگي با بناي مستحكم توسط مادر الناصر لدين الله در سال 570 ساخته شده است. قبر سنقر تركي هم كه متولي عمارت مشهد حمزه بوده در پايين پاي قبر حمزه است. در صحن مشهد حمزه هم يكي از اشراف مدينه دفن شده كه نبايد از شهداي احد تلقي شود. در سمت قبله چسبيده به احد مسجدي است كه رسول خدا ـ ص ـ نماز ظهر و عصر را در آنجا خواند و اين همان مسجد فسح42 است. در سمت قبله اين مسجد، جايي را در كوه به اندازه جاي يك انسان كنده اند كه گفته مي شود رسول خدا ـ ص ـ بر صخره زير آن نشسته است. همينطور در شمال مسجد، غاري است در كوه كه برخي از عوام مردم گويند كه رسول خدا ـ ص ـ داخل آن شده اما نقل درستي بر صحت آن وجود ندارد. در كنار كوه رمات هم دو مسجد هست; يكي در ركن شرقي كه گفته اند حمزه در آنجا نيزه خورده است. در آنجا چشمه اي نيز هست كه امير وديّ بن جماز صاحب مدينه آن را تجديد كرده و آب در نزديكي آن جريان يافته است. مسجد ديگري در شمال اين مسجد در كنار وادي است كه گفته شده مصرع حمزه است، حمزه تا آنجا رفته و به شهادت رسيده است.43
اشاره كرديم كه برخي به خطا، به دليل آن كه مسجد موجود، كه بنام حمزه است، را محل شهادت دانسته اند، ميدان جنگ را در شرق رمات تلقي كرده اند كه خطاست و اينها معمولا سخنان عوام بوده كه نبايد بدون دليل مبناي استدلال قرار گيرد.

مسجد روي جبل رمات تا چند سال پيش بوده است. نويسنده كتاب احد هم، كه خود از اهالي همانجاست، به اين مسجد اشاره كرده است. در اين بخش از كوه هنوز هم بنايي ديده مي شود كه از طرف شرقي آن يك ديوار يك متري مخروبه باقي مانده است.44 البته بايد توجه داشت كه بر روي كوه رمات ساختمان هاي فراواني طي سال ها ساخته و تخريب شده است.
درباره سنگي هم كه گفته شده پيامبر ـ ص ـ به آن تكيه داده گفتني است كه اين سنگ كه آن را حجر متكا مي گفته اند، كنار مسجد الثنايا بوده و روي آنها نوشته هايي نيز داشته است.
درباره چشمه اي كه از آن ياد شده، بايد گفت اين چشمه به نام عين الشهدا معروف بوده و محل آن بر اساس نقشه اي كه شخصي با نام سالم شمس الدين كشيده، در شرق كوه رمات بوده است.

از رسوم مردم حجاز اين بوده و گويا تا اين اواخر و شايد اكنون هم، كه در دوازدهم رجب هر سال به مدينه آمده و شب را به منطقه احد بر مزار حمزه سيدالشهدا مي رفته اند و تا صبح در فضاي بازي كه در اطراف كوه رمات بوده مي مانده اند.45
از شاهدي عيني نقل شد كه در حوالي سال 1340 شمسي، در منطقه احد دو خانه بوده كه به عنوان خانه امام سجاد و امام صادق ـ عليهما السلام ـ شناخته مي شده است. شيخ عباس قمي هم در مفاتيح به اين دو محل اشاره كرده است.

نويسنده اي با نام سعود بن عبدالمحيي الصاعدي از استادان دانشگاه اسلامي مدينه كه از اهالي احد بوده، كتابي در باره اماكن موجود در منطقه نوشته است. از غار موجود در شمال مسجد فسح ياد كرده واين كه دليلي تاريخي براين كه پيامبر ـ ص ـ بالاي آن رفته موجود نيست. از مهراس ، يعني محلي كه در بالاي كوه آب در آن جمع مي شده، ياد كرده و از يكي از بزرگترين آنها تصوير گرفته است. مي دانيم كه در نقل هاي احد آمده كه علي بن ابي طالب از مهراس آب براي رسول خدا ـ ص ـ آورد كه به دليل بدبويي قابليت خوردن نداشت. در بالاي كوه احد، از قبه هارون ياد كرده است. در نقل ها آمده كه هارون در سفر حج به اينجا آمده و در اينجا مدفون شده است. دليلي بر اين مطلب وجود ندارد اما اين قبه با بنايي مخروبه و ديواري حدود يك متر و نيم باقي مانده است. قبه مزبور در بالاترين نقطه كوه احد است.

الصاعدي نوشته كه در آنجا برخي خطوط كوفي هم ديده اند كه فقط لفظ «الله» قابل خواندن بوده است. همچنين تاريخ 993 با نام محمدعلي جرسخاني بر صخره اي در آنجا بوده است. وي افزوده كه همين نام و تاريخ در مقبره شهداي بدر هم موجود بوده است.46
«مسجد الدرع» از يادگارهاي غزوه احد دانسته شده و ما پيش از اين اشاره اي به آن كرديم. مسجد المستراح يا مسجد الاستراحه در همين مسير است و با تابلويي مشخص شناخته شده كه در ميانه اين راه سمت چپ كسي است كه عازم احد است. مسجد المستراح متعلق به طايفه بني حارثه بوده است. سيصد متر مانده به مسجد الاستراحه، خيابان فرعي است كه تقريبا در برابر آن يك پمپ بنزين با سرپوش كلاهكي هست. به فاصله بيست متر در اين كوچه دست راست مسجد الدرع قرار دارد با عرض و طول ده و سيزده متر. در اين مسجد نماز جماعت برپا مي شود اما ساختمان آن چندان نو نيست. در جاي خود توضيح داده شده كه مسجد المستراح نيز يادگار غزوه احد است اما محتمل است كه پيامبر ـ ص ـ بارها در اين مسير براي رفتن به خانه انصار در اين محدوده آمده و در اين محل نماز خوانده باشد.
يكي از زائران كه سال هاي متمادي به حج مشرف شده بود اظهار مي كرد كه در ابتداي راه احد، جايي بوده كه گفته مي شود حضرت سجاد در بازگشت از كربلا و اسارت شام در آنجا چادر زدند و گويا محل آن مسجد جوشن است. ايشان گفت كه خود در آنجا نماز خوانده و به تازگي هم تعمير شده است.

 


پي نوشت ها:
1- مدينه شناسي ، ج 2، ص 216
2- مدينه شناسي ، ج 2، ص 191
3- مدينه شناسي ، ج 2، ص 220
4- مدينه شناسي ، ج 2، ص 223
5- تاريخ المعالم المدينه قديما و حديثا‘ ص 133
6- المعازي ، ج 1، ص 219
7- المدينه بين الماضي و الحاضر ، ص 374
8- عمده الاخبار في المدينه‌ المختار، ص 204
9- المغازي، ج 1، ص 215
10- المغازي، ج 1، ص 216
11- المغازي ، ج 1، ص 217
12- المغازي ، ج 1 ، ص 218 . عبارت ابن اسحاق از قول رسول خدا - ص - چنين است : من رجل يخرج بنا علي القوم من كتب اي من قرب من طريق لايمربنا عليهم . السيره النبويه ، ج 3 ، ص 69 (تصحيح مصطفي القسا‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ و ...)
13- همان، ص 219
14- السيره النبويه ، ج 3 ، ص 69
15- المغازي ، ج 1 ، ص 220 ، طبقات الكبري ، ج1، ص 39
16- المغازي ، ج 1 ، ص 220
17- بسوي ام القري ، ص 319
18-مدينه شناسي ، ج 2، ص 231
19- المغازي ، ج1 ،ص 224
20- المغازي ، ج1 ،ص 225
21- المغازي ، ج1 ،ص 230-231
22- المغازي ، ج1 ، ص
23- المغازي ، ج1 ،ص 232 ، طبقات الكبري، ج 1، ص 41
24-مسند احمد، ج4 ،ص 209
25- المغازي ، ج1 ،ص 229
26- المغازي ، ج1 ،ص 237
27- المغازي ، ج1 ،ص 236
28- المغازي ، ج1 ،ص 238
29- تاريخ معالم المدينه المنوره ، ص 138
30- مدينه شناسي ، ج 2 ،ص 258
31- مدينه شناسي ، ج 2، صص 261-262
32- وفا‌ء الوفا، ج3, ص 929
33- التحفه الطيفه، ج1، ص 70
34- المغازي، ج 1،ص 249
35- سفر نامه مكه، حسام السلطنه، ص 154
36- بسوي ام القري، ((الوجيز في تعريف المدينه)) ص 319
37- مدينه شناسي ، ج2، ص 236
38- سفرنامه مكه ، حسام السلطنه، ص 154 (سال 1297ق)
39- همان، ص 154
40- الكافي ، ج4، صص 651-560
41- فصول من تاريخ المدينه المنوره ، ص 196 و 197
42- در اصل فضيخ آمده است كه اشتباه است.
43- تخقيق النصره بتلخيص معالم دارالهجره، ص 136
44- آقاي نجفي نوشته است : در سالهايي كه توفيق ديدار ميدان نبرد احمد را داشتم، بر تپه رمات، خانه هاي متعددي احداث شده بود، به طروي كه همه راهها تا فرازآ، مسدود و مولف با لطف و مهما نوازي يكي از ساكنان اين محل به بالاترين نقطه تپه صعود نمود.
45- ذكريات العهودالثلاثه، محمد حسين زيدان ، ص 219
46- احد، صص 24 و 25


منبع: hajj.ir  : کتابخانه تخصصی حج