بسم الله الرحمن الرحيم
احد نام مجموعه ای از کوههای بزرگ و کوچک در شمال مدينه است که حدود 6000متر
طول دارد و رنگ عمومی آن قرمز متمايل به قهوه ای است حد فاصل شهر مدينه و کوه
احد در گذشته به صورت دشتی مسطح و عموما غير مسکونی ، و تنها در چند نقطه آن
مزروعی بوده است ليکن هم اکنون به علت گسترش شهر ، چنين دشتی که مي توانست
بسياری از اسناد تاريخی مربوط به تاريخ مدينه و تجاوز قريشيان به مدينه را نشان
دهد ، به مرور زمان در لابلای ساختمانها به فراموشی سپرده شده است.
پيامبر صلی الله عليه و آله و سلم درباره اين کوه فرموده است
:
"هذا جبل احد يحبنا و نحبه". اين کوه احد ، ما را دوست دارد و ما هم آن را دوست
داريم.
در کنار احد ، تپه ای قرار دارد که به نام رماة يا عينين
نامگذاری شده و اين همان تپه ای است که رسول خدا صلی الله عليه و آله و سلم
تيراندازان را در جنگ احد بر روی آن مستقر ساخت و از آن جهت که در دامنه
شمالی آن دو چشمه آب وجود دارد آن را عينين و يا عينيان نيز ناميده اند.
غزوه احد
پيروزی مسلمانان در جنگ بدر ، و احتمال بسته شدن راه بازرگانی مردم مکه از طريق
مدينه و عراق ، مشرکان را سخت بر آشفته ساخته ، به فکر تلافی و انتقام افتادند.
صفوان بن اميه و عکرمة بن ابی جهل به ابوسفيان پيشنهاد دادند که قريشيان هزينه
جنگ را به عهده بگيرند و وی نيز موافقت کرد و در نتيجه با جمع
آوری نيروهای قوی رزمی و فراهم آوردن امکانات تسليحاتی و مالی به سوی مدينه
آمدند. عباس عموی پيامبر صلی الله عليه و آله و سلم که تا آن زمان در مکه بود
با ارسال نامه ای رسول خدا صلی الله عليه و آله و سلم را از اين توطئه آگاه
ساخت. پيامبر صلی الله عليه و آله و سلم دو نفر نيروی اطلاعاتی به اطراف مدينه
اعزام ، و موقعيت قريشيان را شناسايی کرد . دشمن روز پنج شنبه پنجم شوال سال
سوم هجرت از ناحيه وادی عقيق در شمال مدينه وارد منطقه احد شده ، آنجا مستقر
گرديد.
لازم به تذکر است که مکه در ناحيه جنوب مدينه قرار گرفته و
دليل اين که دشمن از شمال وارد مدينه شده اين بود که در دره طولانی و بزرگ
وادی القری که راه بازرگانی شام را به يمن متصل مي ساخت ، هر قسمتی که امکانات
زندگی وجود داشت قبائلی از عرب و يهود سکونت گزيده اطراف خود را با سنگ محصور
ساخته بودند. از سوی ديگر مدينه از سه طرف به شکل نعل اسب در محاصره کوهها و
مناطق سنگلاخی قرار گرفته و در نتيجه ارتش دشمن ناچار بود مدينه را دور زده و
از ناحيه شمال مدينه که زمينی هموار داشته و نخلستان هم در آن جا نبود وارد
شود.
رسول خدا صلی الله عليه و آله و سلم پس از مشورت با اصحاب
تصميم گرفت از شهر خارج شود. لذا روز جمعه پس از اقامه نماز جمعه ، با
لشکری بالغ بر يک هزار نفر از مدينه به سمت احد حرکت کرده ، کوتاه ترين راه را
انتخاب و خود نيز زره بر تن کرد. در ارتش رسول خدا صلی الله عليه و آله
و سلم از جوان 15ساله تا پيرمرد سالخورده وجود داشت. بامداد روز هفتم شوال سال
سوم هجرت ، نيروهای اسلام در برابر نيروهای مهاجم و متجاوز قريش صف
آرايی کردند. رسول خدا صلی الله عليه و آله و سلم اردوگاه لشکر خود را به گونه
ای قرار داد که پشت سر به يک مانع طبيعی يعنی
کوه احد محدود می گشت و در سمت چپ لشکر نيز تپه بلندی به نام عينين که بعدا جبل
الرماة لقب گرفت قرار داشت که از بالای آن تمامی دشت اطراف را می توانست زير
نظر داشته باشد و مدينه نيز پيش روی قرار گرفت.
سپس رسول خدا صلی الله عليه و آله و سلم عبدالله جبير را با
حدود 50 تيرانداز بر روی تپه مستقر ساخته فرمود:
شما با پرتاب کردن تير دشمن را برانيد و نگذاريد از پشت سر وارد جبهه مسلمانان
شده ، ما را غافلگير کنند ما در نبرد غالب باشيم يا مغلوب ، شما اين نقطه را
خالی مگذاريد.
دستور مؤکد پيامبر به تيراندازان که از جای خود هرگز حرکت
نکنند ، حاکی از اطلاع کامل آن حضرت از اصول نظامی بود. سپس برای ارتشيان خطبه
خواند و آنها را منظم ساخت.
ارتش قريش
ابوسفيان نيز لشکريان قريش که بيش از سه هزار نفر بودند را به سه قسمت تقسيم
کرد:
1 - پياده نظام زره پوش را در وسط قرار داد
2 - گروهی را به فرماندهی خالد بن وليد در سمت راست
3 - و دسته ديگر را به فرماندهی عکرمه در سمت چپ
گروهی را نيز که پرچمداران آنها بود پيشاپيش ارتش قرار داد.
آغاز نبرد
جنگ به وسيله ابوعامر که از فراريان مدينه بود آغاز شد او از قبيله اوس بود که
بر اثر مخالفت با اسلام از مدينه به مکه پناهنده شده بود .
پيروزي
چيزی نگذشت که در پرتو جانبازی سرداران رشيد اسلام مانند علی بن ابيطالب عليه
السلام ، حمزه عموی پيامبر ، ابودجانه ، مصعب و لشکر قريش اسلحه و غنائم خود را
زمين نهاده و با فضاحت عجيبی پا به فرار گذاردند. در گرما گرم جنگ هرگاه دشمن
می خواست ، لشکر اسلام را دور زده و از پشت به آنان حمله کند ، تيراندازان
مستقر در جبل عينين آنان را با تير زده ، دور می کردند. ليکن با شکست دشمن
متأسفانه ، مسلمانان سلاح بر زمين نهاده و به جمع آوری غنائم مشغول شدند و به
گمان خود کار را خاتمه يافته تصور مي کردند. نگهبانان نيز فرصت را مغتنم دانسته
با مخالفت با فرمانده خود از جبل الرماة پايين آمده به جمع غنيمت پرداختند.
دشمن که چنين ديد ، از کمی نگهبانان سوء استفاده کرده با يک حمله
چرخشی تيراندازان باقی مانده را از پای درآورده و از پشت سر به مسلمانان حمله
کرد. خالد بن وليد و عکرمة بن ابی جهل پس از تصرف نقاط حساس ، فراريان خويش را
به کمک طلبيدند و چيزی نگذشت که بر اثر از هم پاشيدگی صفوف مسلمانان ، ارتش
قريش بازگشته و از پيش رو و از پشت سر ، سربازان اسلام را محاصره و نبرد مجددا
آغاز شد.
شکست مسلمانان
در اين هنگام ، وضعيت عجيبی در ارتش اسلام به وجود آمد ، گروهی به صورت دسته
های پراکنده به دفاع از خود و رسول خدا صلی الله عليه و آله و سلم پرداختند ،
گروهی پا به فرار گذاشتند و طولی نکشيد که تلفات سنگينی به مسلمانان وارد آمد و
به ناگاه خبری به دروغ منتشر شد که :
"الا قد قتل محمد". هان ای مردم ! محمد کشته شد.
اين خبر روحيه دشمن را تقويت ، و روحيه گروهی از مسلمانان را
تضعيف نمود و کار بر مسلمانان دشوارتر شد ، پيامبر که خود پيشاني اش زخم
برداشته و دندانش شکسته بود با استقامتی بي نظير از حريم اسلام دفاع مي فرمود.
علی عليه السلام فرمود:
پيامبر صلی الله عليه و آله و سلم در ميدان نبرد ، نزديکيرين فرد به دشمن بود و
هر موقع کار جنگ سخت تر مي شد ما را پناه مي داد.
مدافعان رسول خدا صلی الله عليه و آله و سلم نيز چند نفر
بيشتر نبودند. علی بن ابيطالب عليه السلام با تمام وجود گرداگرد رسول خدا
صلی الله عليه و آله و سلم مي چرخيد و با شمشيرش دشمنان را به کام مرگ مي
فرستاد و از آن حضرت دفاع مي کرد علی عليه السلام خود فرموده است :
هنگامی که ارتش قريش به سوی ما حمله مي آوردند ، انصار و مهاجر راه خانه خود را
گرفتند و من با هفتاد زخم از وجود آن حضرت دفاع کردم ، سپس آن حضرت قبا را کنار
زد و دست روی مواضع زخم که نشانه های آن باقی بود کشيد. علی بن ابيطالب عليه
السلام آن چنان جنگيد که شمشيرش شکست و اين ندا در قضا پيچيد:
"لا فتی الا علی ، لا سيف الا ذوالفقار ". جوانمردی جز علی نيست و شمشيری نيست
جز شمشير علی بن ابيطالب يعنی ذوالفقار.
ابن هشام تعداد کشته شدگان را 22 نفر ذکر می کند که 12نفر
آنها به دست علی بن ابيطالب
عليه السلام به هلاکت رسيدند . حمزه عموی پيامبر ، ابودجانه ، ام عامر که نام
وی نسيبه بود
و از ديگر کسانی بودند که در اطراف رسول خدا صلی الله عليه و آله و سلم از آن
حضرت دفاع مي کردند .
نتيجه کار
جانبازی و فداکاری علی بن ابيطالب عليه السلام و ديگر ياران رسول خدا صلی الله
عليه و آله و سلم سبب شد که آن حضرت از خطر قطعی نجات يافت. پيامبر و همراهان
آرام آرام به داخل شعب احد آمدند. مسلمانانی هم که در آن اطراف بودند از اين که
پيامبر صلی الله عليه و آله و سلم را زنده
ديدند خوشحال شده ، خود را در پيشگاه ايشان شرمنده يافتند. علی بن ابيطالب عليه
السلام سپر خود را پر از آب کرد و رسول خدا صلی الله عليه و آله و سلم سر و
صورت خود را شست و اين جمله را فرمود:
خشم خدا بر ملتی که صورت پيامبر خود را خون آلود ساختند.
هنگام نماز ظهر و عصر رسيد ، پيامبر صلی الله عليه و آله و
سلم بر اثر ضعف مفرط نماز را نشسته خواندند و ديگران نيز اقتدا کردند دشمن نيز
سرمست پيروزی صحنه جنگ را ترک کرده ، به سوی مکه حرکت کرد. مسلمانان بيش از سه
برابر قريش کشته دادند برخی از جنازه های شهيدان را نيز دشمن مثله کرده
يعنی گوش و بينی آنان را بريده بود و علاوه بر آن هند همسر ابوسفيان شکم حمزه
را شکافته و جگر آن حضرت را درآورده زير دندان های خود نهاد ، و در نتيجه صحنه
دلخراشی بر ميدان نبرد حاکم شده بود.
پيامبر صلی الله عليه و آله و سلم همراه با ديگر مسلمانان
وارد ميدان نبرد شدند ،تا حدود هفتاد شهيد را به خاک بسپارند. وقتی چشم آن حضرت
بر پيکر مثله شده حمزه افتاد بسيار متأثر و منقلب شد. سرانجام رسول خدا
صلی الله عليه و آله و سلم بر پيکر شهيدان نماز گزارد و آنان را يک يک ، و يا
دو تا دو تا به خاک سپرد. به هنگام غروب آفتاب پيامبر صلی الله عليه و آله و
سلم و
ياران باقيمانده در حالی که از خانه های بسياری در مدينه ناله مادران داغ ديده
و همسران شوهر از دست داده بلند بود به مدينه بازگشت.
منافقان و يهوديان مدينه از اين شکست بسيار خشنود شدند و
احتمال آن داشت که دشمنان داخلی نيز به فکر ايجاد مزاحمت برای مسلمانان برآيند.
رسول خدا صلی الله عليه و آله و سلم در چنين شرايط حساس از طرف خداوند مأمور شد
تا فردای همان شب دشمن را تعقيب نمايد. منادی پيامبر خبر را به مردم رساند و در
شهر جار زد و فرمود تنها کسانی همراه ما بيايند که در جنگ احد شرکت داشتند.
رسول خدا صلی الله عليه و آله و سلم همراه با لشکريان خود حرکت کرده در هشت
ميلی مدينه در منطقه ای به نام حمراء الاسد فرود آمد. و شب هنگام دستور داد تا
در تمام نقاط بيابان آتش روشن کنند تا دشمن تصور کند که قدرت و نيروهای جنگنده
آنها بيش از تعدادی است که در احد بوده است. به هر حال آمدن پيامبر و استفاده
از ابزار مختلف موجب شده ،
ابوسفيان و لشکريان او که تصميم گرفته بودند دوباره به مدينه حمله کنند را
مأيوس ساخته ، از فکر حمله بازداشت.
سرانجام نبرد احد با تقديم هفتاد يا هفتاد و چهار و به قولی
هشتاد و يک شهيد پايان يافت.
شهدای احد
1 - حمزه بن عبدالمطلب
حمزه عموی پيامبر اسلام و از شجاعان عرب بود در جنگ بدر شرکت داشت و شيبه
قهرمان قريش و تعداد ديگری از آنان را از پای درآورد در جنگ احد نيز
فداکاريهای بسيار نموده سرانجام توسط وحشی به شهادت رسيد پس از شهادت ، هند
همسر ابوسفيان سينه حمزه را شکافته جگر او را بيرون آورد و زير دندانهايش گذاشت
، و جنازه او را نيز مثله کردند. پيامبر صلی الله عليه و آله و سلم با ديدن اين
منظره به شدت گريست و عبای خود را روی او انداخت .حمزه را اسد الله ، اسد رسول
الله و سيدالشهداء لقب داده اند.
2 - حنظله غسيل الملائکة
حنظله فرزند عامر است پدرش از دشمنان پيامبر و از عناصر بدخواه اسلام و پايه
گذار مسجد ضرار بود ، ليکن حنظله مسلمانی شايسته و بافضيلت بود. شبی که
فردای آن جنگ احد اتفاق افتاد مراسم عروسی حنظله برگزار شد. پس از رسيدن دستور
جهاد ، از پيامبر صلی الله عليه و آله و سلم يک شب را اجازه گرفته ، روز بعد به
ميدان نبرد آمده و با رشادت کامل شمشيری به طرف ابوسفيان رها کرد ليکن به او
اصابت ننمود و سپس بر اثر نيزه دشمن از پای درآمد و در سن حدود 24سالگی به
شهادت رسيد. پيامبر گرامی فرمود:
من مشاهده کردم که فرشتگان حنظله را غسل مي دادند و از اين رو به حنظله غسيل
الملائکه معروف شد.
3 - عمرو بن جموح
وی چهار پسر خود را برای دفاع از اسلام به جبهه فرستاد و با اينکه خويشاوندانش
او را از شرکت در جنگ منع مي کردند و پای او نيز لنگ بود و جهاد از او برداشته
شده بود ، در عين حال خدمت رسول خدا صلی الله عليه و آله و سلم آمد و
آرزوی شهادت کرد. پيامبر فرمودند خدا تو را معذور داشته
است ، ليکن او اصرار کرد و سرانجام پيامبر اجازه داد. موقع بيرون آمدن دعا مي
کرد:
"اللهم ارزقنی الشهادة و لا تردنی الی اهلی". خدايا توفيق ده در راه تو کشته
شوم و به خانه ام باز
نگردم. سرانجام وی در نبرد قهرمانانه به شهادت رسيد.
4 - مصعب بن عمير
وی از اشراف زادگان مکه بود که به پيامبر صلی الله عليه و آله و سلم ايمان آورد
در سال دوازدهم بعثت با آن حضرت بيعت کرد و از سوی رسول خدا صلی الله عليه و
آله و سلم به عنوان مبلغ به مدينه اعزام شد و توانست گروه بسياری از مردم مدينه
را به اسلام دعوت کند قد و قامتی چونان
پيامبر صلی الله عليه و آله و سلم داشت و تا لحظه شهادت در سن 42سالگی به اسلام
و رسول خدا صلی الله عليه و آله و سلم وفادار بود.
5 - عبدالله جحش
در مکه به پيامبر ايمان آورد ، به حبشه هجرت کرد ، سپس به مدينه مهاجرت نمود.
خواهرش زينب بنت جحش است که به همسری رسول خدا صلی الله عليه و آله و سلم در
آمد. وی در حالی که بيش از چهل سال نداشت در احد به شهادت رسيد.
6 - شماس بن عثمان
وی از مهاجران به حبشه و مدينه و از مجاهدان بدر و احد بود در احد مجروح و او
را به خانه رسول خدا صلی الله عليه و آله و سلم آوردند ليکن مداوا مؤثر واقع
نشد و به شهادت رسيد . پيامبر دستور داد جنازه او را به احد برگردانده ، در
کنار ديگر شهدا دفن کردند شماس هنگام شهادت 34 سال بيشتر نداشت.
7 - عمر بن معاذ
8 - حارث بن انس
9 - عمارة بن زياد
10- سلمة بن ثابت
11- عمرو بن ثابت
12- ثابت بن وقش
13- رفاعة بن وقش
14- حسيل بن جابر
15- صيفی بن قيطی
16- جباب بن قيظی
17- عباد بن سهل
18- حارث بن اوس بن معاذ
19- اياس بن اوس
20- عبيد بن التيهان
21- حبيب بن يزيد
22- يزيد بن حاطب
23- ابوسفيان بن حارث
24- انيس بن قتاده
25- ابوحبة بن عمرو
26- عبدالله بن جبير بن النعمان فرمانده تيراندازان در تپه رماة
27- خيثمه
28- عبدالله بن سلمه
29- سبيع بن حاطب
30- عمرو بن قيس
31- قيس بن عمرو
32- ثابت بن عمرو
33- عامر بن مخلد
34- مالک بن اياس
35- ابوهبيرة بن حارث
36- عمرو بن مطرف
37- اوس بن ثابت ( برادر حسان بن ثابت )
38- انس بن نضر
39- قيس بن مخلد
40- سليم بن حارث
41- نعمان بن عبد عمرو
42- خارجة بن زيد
43- سعد بن الربيع
44- اوس بن الارقم
45- مالک بن سنان ( پدر ابوسعيد خدری )
46- سعيد بن سويد
47- عتبة بن ربيع
48- ثعلبة بن سعد
49- سقف بن فروة
50- عبدالله بن عمرو
51- ضمره
52- نوفل بن عبدالله
53- عباس بن عباده
54- نعمان بن مالک
55- المجذر بن ذياد
56- عبادة بن الحسحاس
57- خلاد بن عمرو
58- ابوايمن
59- سليم بن عمرو
60- عنتره
61- سهل بن قيس
62- ذکوان بن قيس
63- عبيد بن المعلی
64- مالک بن ثميله
65- حارث بن عدی
66- مالک بن اياس
67- اياس بن عدی
68- عمرو بن اياس
فضيلت زيارت حضرت حمزه و ساير
شهداء احد
از حضرت رسول اکرم صلی الله عليه و آله و سلم مروی است هر کس مرا زيارت کند و
عمويم حمزه را زيات ننمايد ، مرا جفا کرده است. شيخ مفيد قدس سره فرموده که
پيغمبر اکرم صلی الله عليه و آله و سلم به زيارت قبر حمزه امر مي فرمود و به
زيارت ايشان و شهدا اهتمام مي داد. حضرت فاطمه سلام الله عليها پس از رحلت رسول
اکرم صلی الله عليه و آله و سلم بر زيارت قبر آن بزرگوار مواظبت مي نمود.
چون به زيارت آن حضرت رفتی نزد قبرش مي گويي:
" السلام عليک يا عم رسول الله ، صلی الله عليه و آله ، السلام عليک يا خير
الشهداء ، السلام عليک يا اسد الله و اسد رسوله ، اشهد انک قد جاهدت فی الله
عزوجل ، و جدت بنفسک ، و نصحت رسول الله ، و کنت فيما عند الله سبحانه راغبا ،
بابی انت و امی ، اتيتک متقربا الی الله عزوجل بزيارتک ، و متقربا الی رسول
الله صلی الله عليه و آله و سلم بذلک ، راغبا اليک فی الشفاعة ، ابتغی بزيارتک
خلاص نفسی متعوذا بک من نار استحقها مثلی بما جنيت علی نفسی ، هاربا من
ذنوبی التی احتطبتها علی ظهری ، فزعا اليک رجاء رحمة ربی ، اتيتک من شقة بعيدة
، طالبا فکاک رقبتی من النار ، و قد اوقرت ظهری ذنوبی ، و اتيت ما اسخطربی ، و
لم اجد احدا افزع اليه خيرا لی
منکم اهل بيت الرحمة ، فکن لی شفيعا يوم فقری و حاجتی ، فقد سرت اليک محزونا ،
و اتيتک مکروبا ، و سکبت عبرتی عندک باکيا ، و صرت اليک مفردا ، و انت ممن
امرنی الله بصلته ، وحثنی علی بره ، و دلنی علی فضله ، و هدانی لحبه ، و رغبنی
فی الوفادة اليه ، و الهمنی طلب الحوائج عنده ، انتم اهل بيت لا يشقی من توليکم
، و لا يخيب من اتيکم ، و لا يخسر من يهويکم ، و لا يسعد من عاديکم ".
در زيارت شهدای جنگ احد که در همان جا دفن هستند چنين مي گويي
:
" السلام علی رسول الله ، السلام علی نبی الله ، السلام علي محمد بن عبدالله ،
السلام علی اهل بيته الطاهرين ، السلام عليکم ايها الشهداء المؤمنون ، السلام
عليکم يا اهل بيت الايمان و التوحيد ، السلام عليکم يا انصار دين الله و انصار
رسوله ، عليه و آله السلام ، سلام عليکم بما صبرتم فنعم عقبی الدار ، اشهد ان
الله اختارکم لدينه ، و اصطفاکم لرسوله ، و اشهد انکم قد جاهدتم فی الله حق
جهاده ، و ذببتم عن دين الله و عن نبيه ، و جدتم بانفسکم دونه ، و اشهد انکم
قتلتم علی منهاج رسول الله ، فجزاکم الله عن نبيه و عن الاسلام و اهله افضل
الجزاء ، و عرفنا وجوهکم فی محل رضوانه ، و موضع اکرامه مع النبيين و الصديقين
و الشهداء و الصالحين ، و حسن اولئک رفيقا ، اشهد انکم حزب الله ، و أن من
حاربکم فقد حارب الله ، و انکم لمن المقربين الفائزين ، الذين هم احياء عند
ربهم يرزقون ، فعلی من قتلکم لعنة الله و الملائکة و الناس اجمعين ، اتيتکم يا
اهل التوحيد زائرا و بحقکم عارفا ، و بزيارتکم الی الله متقربا ، و بما سبق من
شريف الاعمال ، و
مرضی الافعال عالما ، فعليکم سلام الله و رحمته و برکاته ، و علی من قتلکم لعنة
الله و غضبه و سخطه ، اللهم انفعنی بزيارتهم ، و ثبتنی علی قصدهم ، و
توفنی علی ما توفيتهم عليه ، و اجمع بينی و بينهم فی مستقر دار رحمتک ، اشهد
انکم لنا فرط، و نحن بکم لاحقون "